سطوح تجارت کوتاه مدت


در سیستم “کی پی آی” برای هر فرد یا تیم، شاخص های فردی، سازمانی، تیمی، وظیفه ای و … تعریف می شود و افراد با توجه به دستیابی به این اهداف و شاخص ها، امتیاز دهی خواهند شد.

KPI یا شاخص کلیدی عملکرد چیست؟

شاخص کلیدی عملکرد یک شاخص قابل اندازه گیری است که نشان می دهد چگونه یک شرکت در دستیابی به اهداف کلیدی کسب و کار خود مؤثر عمل کرده است. برای ارزیابی تمام روندهای کاری، این شاخص اهمیت بالایی دارد؛ چرا که به عقیده مدیران موفقی چون پیتر دراکر معروف : آنچه اندازه گیری شود، انجام خواهد شد. بنابراین وجود شاخص های کلیدی عملکرد یک مقوله پر اهمیت به حساب می آید. به همین دلیل قرار است تا در این مقاله موضوع KPI را سطوح تجارت کوتاه مدت بیشتر مورد بررسی قرار دهیم و دقیق تر به آن بپردازیم.

KPI یا Key Performance Indicator چیست؟

KPI اطلاعات بسیار مهم و مفیدی، مربوط به عملکرد اشخاص و تیم ها را برای سازمان ها و مدیران فراهم می کند. این داده ها آنها را قادر می سازد تا بفهمند سازمان در راستای اهداف تعیین شده خود چگونه قدم بر می دارد. بدین ترتیب، KPI هایی که به خوبی طراحی شده باشند، تصویر روشنی از سطح فعلی عملکرد و یا لزوم ایجاد تغییرات ارائه می دهند.

KPI ها ابزارهای تصمیم گیری مفیدی هستند و سازمان ها از آنها در چندین سطح استفاده می کنند تا موفقیت خود را در رسیدن به اهداف ارزیابی کنند. KPI های سطح بالا ممکن است روی عملکرد کلی مشاغل متمرکز باشند، در حالی که KPI های سطح پایین ممکن است روی فرآیندهای بخش هایی مانند فروش، بازاریابی، منابع انسانی، پشتیبانی و سایر موارد متمرکز شوند.

در سیستم “کی پی آی” برای هر فرد یا تیم، شاخص های فردی، سازمانی، تیمی، وظیفه ای و … تعریف می شود و افراد با توجه به دستیابی به این اهداف و شاخص ها، امتیاز دهی خواهند شد.

چه چیزی باعث می شود KPI مؤثر باشد؟

وقتی در مورد شاخص عملکرد کلیدی یا KPI صحبت می کنیم، باید توجه داشت که تناسب شاخص با عملکرد مهم ترین قسمت تدوین این شاخص ها می باشد. در برخی موارد سازمانها بدون تحقیق، از شاخص های تجاری نامناسب و نامربوط به کسب و کار خود استفاده می کنند و سپس متوجه می شوند که تاثیرات مثبتی مشاهده نمی شود. اگر اطلاعات دقیق، واضح و مرتبطی جمع آوری شود و نظارت بر اجرای صحیح آن مداوم باشد، به زودی نتایج مثبت خود را نشان خواهد داد.

KPI موثر

شناسایی اهداف اصلی سازمان، مهم ترین گام برای تدوین KPI است. در این زمینه نرم افزارهای CRM می توانند کمک شایانی به شرکت ها کنند. چرا که با گزارش دهی جامع توسط این نرم افزار، تحلیل های کاملی به مدیران از هر بخش ارائه می شود. همچنین لازم است نحوه برنامه ریزی برای دستیابی به این اهداف و ابزارهای موجود کاملا شفاف شوند. با این کار درک کاملتری از KPI در تمام سازمان (چه مدیران میانی و چه سایر پرسنل) وجود خواهد داشت.

چگونه شاخص کلیدی عملکرد (KPI) تعریف کنیم؟

تعیین شاخص های کلیدی عملکرد می تواند کاری دشوار باشد. بخش مهم در KPI کلمه ی “کلیدی” آن است زیرا هر KPI باید به یک نتیجه خاص تجاری مربوط باشد. KPI ها معمولاً با معیارهای تجاری اشتباه گرفته می شوند. اگرچه اغلب با همان نیت مورد استفاده قرار می گیرند ، KPI ها باید براساس اهداف مهم یا اصلی تجارت تعریف شوند.

گام های اصلی تعریف KPI ها به صورت زیر است:

  • نتیجه مورد نظر شما چیست؟
  • چرا این نتیجه مهم است؟
  • چگونه می خواهید پیشرفت را اندازه گیری کنید؟
  • چگونه می توانید روی نتیجه تأثیر بگذارید؟
  • چه کسی مسئول نتیجه کار است؟
  • چگونه می دانید که به نتیجه خود رسیده اید؟
  • چند بار پیشرفت را برای دستیابی به نتیجه بررسی خواهید کرد؟

برای مثال ، فرض کنیم که هدف شما افزایش درآمد حاصل از فروش امسال است و شما می خواهید آن را KPI برای رشد فروش بنامید. در اینجا نحوه تعریف KPI آورده شده است:

هدف : ۲۰ ٪ افزایش حاصل از درآمد فروش در سال جاری ( دستیابی به این هدف باعث می شود تا تجارت سودآور شود)

نحوه اندازه گیری پیشرفت : افزایش درآمد نسبت به هزینه ها در مدت مشابه موجود در تاریخچه

نحوه انجام: با استخدام کارمندان فروش بیشتر، تبلیغ برای مشتریان فعلی و جذب مشتریان جدید

مسئول مستقیم ارزش گذاری: مدیر ارشد فروش

نتیجه قابل انتظار : درآمد امسال ۲۰ درصد افزایش یافته است

دوره بررسی : ماهانه بررسی خواهد شد

نکته قابل توجه این که این وظایف می توانند در دسته بندی های مختلف قرار گیرند. مانند :

سازمانی ( نوع دوستی، آداب اجتماعی، …) ، وظیفه ای (متناسب با هر سمت) ، تیمی ( انعطاف پذیری ، …) ، فردی ( ارزش های اخلاقی، وقت شناسی ، …)

KPI SMART چیست؟

مدل اسمارت در kpi

اسمارت که از جمع بندی حروف اول ۵ کلمه ی زیر ساخته شده است، مدل معروف هدف‌گذاری است که می‌توان از این مدل برای تعیین KPI مناسب استفاده کرد. از این معیارها عبارتند از:

  • Specific هدف شما باید کاملا روشن، شفاف و صریح باشد.
  • Measurable این اهداف و شاخص ها باید قابل سنجش و اندازه گیری باشند.
  • Attainable نباید غیر قابل دسترس یا عجیب باشند.
  • Related اهداف و شاخص ها باید کاملا مرتبط و متناسب با کسب و کار و سمت مورد نظر باشند.
  • Time حتما باید زمان مشخصی برای دستیابی به آنها مشخص نمود.

می توان KPI را با جزئیات بیشتر نیز رصد کرد

معیارهای SMART همچنین با افزودن قابلیت ارزیابی مجدد می توانند به SMARTER تبدیل شوند. این مراحل بسیار مهم هستند ، زیرا آنها تضمین می کنند که به طور مداوم KPI های خود و ارتباط آنها با تجارت خود را ارزیابی می کنید. به عنوان مثال ، اگر از هدف درآمدی خود برای سال جاری فراتر رفته اید ، باید تعیین کنید که آیا هدف خود را خیلی پایین تعیین کرده اید یا اینکه این مربوط به برخی از فاکتورهای دیگر است.

نحوه نوشتن و توسعه KPI

هنگام نوشتن یا توسعه KPI ، باید در نظر بگیرید که KPI چه نوع ارتباطی با هدف مشخص شده دارد. KPI ها باید متناسب با وضعیت شغلی، نوع کسب و کار، سمت افراد سفارشی سازی شوند و برای کمک به دستیابی به اهداف ایجاد می شوند. هنگام نوشتن KPI این مراحل را دنبال کنید:

برای KPI خود یک هدف روشن در نظر داشته باشید

یکی از مهمترین بخش های نوشتن KPI ، مشخص کردن هدف است. کی پی ای باید با یک هدف اصلی تجاری مرتبط باشد. نه فقط یک هدف پیش پا افتاده ، یا چیزی که ممکن است شخص در سازمان شما فکر کند مهم سطوح تجارت کوتاه مدت است.

KPI را با پرسنل سازمان به اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری کی پی آی

KPI اگر ارتباط صحیحی در کل سازمان برقرار نکند بی فایده است. چگونه کارمندان، همان افرادی که وظیفه دارند چشم انداز سازمان را تحقق بخشند، بدون اطلاع از شاخص ها، در جهت انجام آنها گام بردارند؟ و حتی بدتر، عدم به اشتراک گذاشتن KPI باعث ناامیدی کارمندان و سایرین می شود، چرا که قادر به دیدن مسیری نیستند که سازمان شما در آن قرار گرفته است.

اشتراک گذاشتن آن با کارمندان یک مسئله مهم است، هرچند بسیاری از سازمان ها این کار را انجام نمی دهند، ولی مهمتر از آن ایجاد عزم در کارکنان برای اجرای هر چه بهتر آن ها است.

KPI ها برای اثربخشی نیاز به زمینه سازی دارند. این فقط در صورتی انجام می پذیرد که فقط آنچه را که اندازه گیری می کنید توضیح ندهید ، بلکه دلیل اندازه گیری آن را توضیح دهید. در غیر این صورت آنها فقط کلماتی در صفحه هستند که هیچ معنایی برای شما یا کارمندان شما ندارند.

برای کارمندان خود توضیح دهید که چرا این کار را انجام می دهید. باید بتوانید پاسخ سوالات در مورد علل تفاوت های KPI را بدهید و از همه مهمتر “ به حرف کارکنان گوش کنید “ . KPI ها باید منعطف باشند. آنها لزوماً برای همه افراد واضح و پوست کنده نیستند. گوش دادن به کارمندان خود به شما کمک می کند خطاها و اشکالات این سیستم را بدست آورید و اصلاح نمایید.

KPI را به صورت هفتگی یا ماهانه بررسی کنید

بررسی مداوم سیستم KPI برای نظارت بر صحت اجرای آن یا ایجاد تغییرات در آن لازم است. ردگیری مداوم اجرای آن به صورت هفتگی یا ماهانه و استخراج نتایج، به دستیابی به اهداف کمک شایانی خواهد کرد. همه KPI ها موفق نیستند. برخی از اهداف قابلیت تحقق ندارند و یا روند نامناسبی برای آن تدوین شده است. اینجاست که لزوم نظارت همیشگی بر KPI ها احساس می شود.

پس عملی شدن KPI ها یک فرآیند پنج مرحله ای است:

  1. اهداف تجاری را مشخص کنید
  2. عملکرد فعلی خود را تجزیه و تحلیل کنید
  3. اهداف KPI در کوتاه مدت و بلند مدت را تنظیم کنید
  4. اهداف خود را با تیم خود مرور کنید
  5. پیشرفت و تعدیل آن را نظارت کنید

مهم است که بدانیم، وقتی اهداف خاص با جزئیات بیشتری را انتخاب می کنیم و برای آن مدت زمان معلومی مشخص می کنیم، با دقت بیشتری می توان روی دستیابی به آنها کار کرد و نتیجه بسیار بهتری کسب کرد. همچنین سنجش پیشرفت آنها نیز ساده تر بوده و نقاط عطف در این نقشه راه بهتر شناسایی می شوند.

مثلاً فرض کنیم که قرار است ۱۵۰۰ اشتراک یک خبرنامه را در سه ماهه اول سال در اختیار داشته باشید. برای رسیدن به آن نقطه باید اهداف ماهانه ، دو هفته ای یا حتی هفتگی را تعیین کنید. به این ترتیب می توان به طور مداوم مسیر دستیابی به هدف را بازنگری کرده و در صورت لزوم استراتژی های دیگری را اتخاذ کرد.
با توجه به هر ماه می توانید تقسیم بندی کنید. در این حالت ، ۵۰۰ اشتراک در ماه اول ، ۵۰۰ تا در ماه دوم و ۵۰۰ تا در ماه سوم خواهد بود. اما ممکن است شرایط خاص باشد. مثلا در ماه اول و ماه دوم روزهای بیشتری نسبت به ماه سوم وجود داشته باشد، یا اتفاق و رویداد خاصی در آن ماه باشد، بنابراین شاید لازم باشد برای آن ماهها ۶۰۰ هدف تعیین گردد.

هر چه که باشد ، حتماً اهداف KPI خود را برای اهداف کوتاه مدت تقسیم کنید.

اهداف KPI خود را در صورت لزوم به روز کنید

KPI ها منعطف هستند. در صورت لزوم آنها می توانند کامل و به‌روز شوند. فراموشی KPI ها خطرناک است، به طوری که ممکن است فعالیت ها در جهتی متفاوت با مسیر اصلی سازمان انجام شوند. باید این سیستم به طور مستمر بررسی شود و با توجه به تغییرات سازمانی، تغییر کنند.

برای کسی که قبلاً هرگز KPI ایجاد نکرده باشد، آشنایی با آن نداشته باشد و یا این سیستم متناسب با سمت او نباشد ممکن است همه این موارد بدون استفاده باشد پس آپدیت کردن آنها امری ضروری است. اما پس از چند بار طی کردن این روند، استفاده از آن ساده تر خواهد بود.

ابزارها و نرم افزارهایی که در کنترل شاخص ها به کار گرفته می شوند.

شاخص های کلیدی عملکرد که در خلال فعالیت های مربوط به بازاریابی و فروش به عنوان مقیاس مورد استفاده قرار می گیرند، توسط ابزارهای نرم افزاری مانند سی آر ام، تعریف و پیگیری می شوند. نرم افزار crm با در اختیار داشتن امکانات گسترده در کنترل فرایندهای فروش، مزیت های بارزی هم در کاربرد آن توسط یک کسب و کار دارد. بررسی کردن تعریف و معنی crm چیست، قابلیت های قابل توجهی را در این خصوص برای شما به همراه خواهد داشت.

جمع بندی

بطور کلی KPI ها ابزاری مهم برای سنجش موفقیت شما در سمت، شغل و نهایتا کسب و کارتان هستند. به این صورت که با تعریف کردن اهداف کوتاه یا بلند مدت و شاخص های عملکردی، میزان دستیابی به اهداف سازمانی، اندازه گیری سطوح تجارت کوتاه مدت و قابل رصد خواهند شد.

دام اصلی استفاده از KPI زمانی است که موفقیت حاصل شده است و لازم است به جای فراموش کردن این سیستم، برای رشد بیشتر اهداف جدیدی تعریف شود و از این سیستم هوشمند KPI غافل نشد.

7 thoughts on “ KPI یا شاخص کلیدی عملکرد چیست؟ ”

اگر انجام بشه خیلی خوبه ولی من فکر نمیکنم که شرکت های ایرانی از سطوح تجارت کوتاه مدت این شاخص های عملکرد استفاده کنن

سطوح تجارت کوتاه مدت

پرداخت هزینه دانشگاه کانادا

چک بانک های کانادا

انتقال وجه به ایران

تعویض ارزهای معتبر

حواله بانکی سویفت

وسترن یونیون

Contact Form

Other Articles

حمله 51 درصد چیست ؟

هش‌‌ریت یا قدرت هش ماینر چیست ؟

سختی استخراج بلاک یا سختی شبکه یعنی چه ؟

زنجیره هوشمند بایننس چیست ؟

نحوه خرید و فروش چین لینک سطوح تجارت کوتاه مدت چگونه است؟

ارز دیجیتال پولکادات چیست؛ معرفی Polkadot

ممو یا تگ در تراکنش‌های رمزارزی چیست ؟

آیا خرید از آمازون با ارز دیجیتال امکان پذیر است؟

طرح کلاهبرداری پانزی چیست ؟

نحوه ساخت کیف پول بیت کوین

با ثبت نام در سامانه صرافی تجارت، علاوه بر اطلاع از آخرین نرخ ارز، میتوانید تاریخچه سفارشات خود را چک نمایید.

هوش تجاری چیست و چه کاربردی در کسب و کارها دارد؟

هوش تجاری

هوش تجاری (Business Intelligence) با به اختصار BI به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد تا تصمیماتی اتخاذ کنند که نه تنها توسط مجموعه کاملی از داده‌ها هدایت شوند بلکه می‌تواند توسط تیم‌های مختلف برای سازماندهی اهداف مورد استفاده قرار گیرد.

صنعت هوش تجاری به سرعت در حال تحول است و همچنان رشد چشمگیر خود را نشان می‌دهد. اما هنوز در مورد اینکه هوش تجاری سطوح تجارت کوتاه مدت چیست و چگونه ممکن است در تجارت مفید واقع شود و چه تفاوتی با هوش مالی دارد، سردرگمی زیادی وجود دارد.

برای کمک به شما برای درک عمیق این اصطلاح، ما هر آنچه به هوش تجاری مربوط می‌شود را به تفصیل در زیر آورده‌ایم.

فهرست

هوش تجاری چیست؟

هوش تجاری چیست؟

اهمیت هوش تجاری

اهمیت هوش تجاری

مزایای هوش تجاری

مزایای هوش تجاری

معایب هوش تجاری

معایب هوش تجاری

استراتژی هوش تجاری

استراتژی هوش تجاری

پیاده سازی هوش تجاری

پیاده سازی هوش تجاری

ابزارهای هوش تجاری

ابزارهای هوش تجاری

هدف از هوش تجاری

هدف از هوش تجاری

نمونه استفاده از هوش تجاری

نمونه استفاده از هوش تجاری

دربارۀ هوش تجاری مدرن

دربارۀ هوش تجاری مدرن

نرم افزار هوش تجاری

نرم افزار هوش تجاری

نکات مهم در مورد هوش تجاری

نکات مهم در مورد هوش تجاری

تفاوت هوش تجاری با آنالیز تجاری

تفاوت هوش تجاری با آنالیز تجاری

انواع هوش تجاری

انواع هوش تجاری

نحوه استفاده از هوش تجاری

نحوه استفاده از هوش تجاری

معرفی کتاب در حوزه هوش تجاری

معرفی در حوزه هوش تجاری

هوش تجاری چیست؟

هوش تجاری چیست؟

هوش تجاری فرآیند روبرو شدن و تجزیه و تحلیل داده‌ها در یک سازمان برای تصمیم گیری آگاهانه در مورد تجارت است. از نحوه سازماندهی و تجزیه و تحلیل داده‌ها گرفته، تا نحوه گزارش یافته‌ها، این مقوله طیف گسترده‌ای از فنآوری‌ها و روش‌ها را شامل می‌شود.

هوش تجاری برای پاسخ دادن به عملکرد یک تجارت در گذشته و چرایی نتاج آن استفاده می‌شود. اجرای یک استراتژی موفقیت آمیز BI نیاز به یک سازمان قوی جهت استفاده صحیح از داده‌ها از ابتدا تا انتها دارد.

این فرآیند (ابتدا تا انتها) به شرح زیر است:

جمع آوری داده‌ها

کسب‌وکارها، سازمانها و استارتاپ‌ها باید درک کند که در کجا می‌تواند داده‌ها را از بازدید کنندگان و مشتریان خود جمع آوری کند و چگونه می‌توان آن‌ها را به شکلی مؤثر سازمان دهی کرد که قابل تجزیه و تحلیل باشند.

ذخیره سازی داده‌ها

داده‌های مربوط به مشاغل بسیار زیاد هستند و غالباً دامنه وسیعی دارند. برای مفید بودن، این داده‌ها باید در مکانی ذخیره شوند (مانند پایگاه داده) که ذینفعان بتوانند به آن اطمینان داشته باشند. ذخیره سازی باید همیشه به روزرسانی شود تا سازمان بتواند به سرعت نسبت به تغییرات واکنش نشان دهد.

تجزیه و تحلیل داده‌ها

هسته اصلی هوش تجاری بر تجزیه و تحلیل توصیفی و تشخیصی متمرکز شده است که به سؤالاتی از اینکه کسب و کار در چه جایگاهی بوده است، اکنون کجا است و چرا شرایط به شکلی که اکنون می‌باشد، پاسخ می‌دهد. ابزارهای هوش تجاری باید بتوانند از ذخیره داده‌ها برای انجام تجزیه و تحلیل‌های مختلف استفاده کنند.

گزارش داده‌ها

هوش تجاری باید داده‌ها را به گونه‌ای منتقل کند که افراد بتوانند به سرعت آن‌ها را درک کرده و از اطلاعات برای تصمیم گیری استفاده کنند. امکان تولید و ارسال گزارش این امکان را فراهم می‌کند که سازمان‌ها بتوانند شاخص‌های عملکرد را در سطح بالایی کنترل کنند.

هوش مالی

هوش مالی چیست و راهکارهای افزایش آن چه هستند؟

اهمیت هوش تجاری

اهمیت هوش تجاری

هوش تجاری می‌تواند با نشان دادن داده‌های موجود و تاریخی در چارچوب ارکان تجارت، به شرکت‌ها در تصمیم گیری بهتر کمک کند. تحلیلگران می‌توانند از آن برای ارائه عملکرد و معیارهای رقبا استفاده کنند تا سازمان کارکرد نرم و کارآمدتری داشته باشد.

تحلیلگران همچنین می‌توانند با سهولت بیشتری روند بازار را بهبود دهند تا فروش یا درآمد خود را بالا ببرند. داده‌های صحیح و مؤثر می‌توانند به مدیریت فرآیندها کاری کمک کند.

چند روشی که هوش تجاری می‌تواند به شرکت‌ها در تصمیم گیری هوشمندتر و مبتنی بر داده کمک کند،عبارتند از:

  • راه‌های افزایش سطوح تجارت کوتاه مدت سود را مشخص می‌کند.
  • رفتار مشتری را تحلیل می‌کند.
  • داده‌ها را با رقبا مقایسه می‌کند.
  • عملکرد صحیح را دنبال می‌کند.
  • عملیات را بهینه می‌کند.
  • موفقیت را پیش بینی می‌کند.
  • مسائل یا مشکلات را کشف می‌کند.

بهبود فرآیند چیست؟ طراحی و بهبود فرآیندهای سازمانی

مزایای هوش تجاری

مزایای هوش تجاری

هوش تجاری به عنوان ابزاری برای بهبود عملکرد برای مشاغل، محبوبیت روزافزونی دارد. هوش تجاری فواید زیادی را نسبت به سیستم‌های معمولی فراهم می‌کند که عبارتند از:

۱- بینش جدیدتری ارائه می‌دهد

هوش تجاری یک پلتفرم پویا برای حل مسئله ارائه می‌دهد که کاربران را قادر می‌سازد تا پاسخ سؤالات تصادفی را پیدا کنند. این مقوله به کاربران کمک می‌کند تا کارهای داخلی کسب و کار را درک کرده و بینش جدیدتری در مورد مکانیزم عملکرد کسب کنند.

۲- چشم اندازهای فروش و مذاکرات را افزایش می‌دهد

با ارائه گزارش‌های فوری در مورد روند فروش، سناریوهای جدید بازار، ترجیحات مصرف کننده و سایر موارد، هوش تجاری اطلاعات ارزشمندی را به یک تیم فروش ارائه می‌دهد. گزارش‌های تولید شده توسط سیستم‌های هوش تجاری بسیار دقیق و به روز هستند.

۳- فرصت‌های جدید را شناسایی می‌کند

هوش تجاری تجزیه و تحلیل جامعی از توانایی‌های شرکت، کاستی‌ها و موقعیت آن در بازار ارائه می‌دهد.

از این طریق به شرکت کمک می‌کند تا بر نقاط قوت خود تمرکز کرده و زمینه‌های از دست رفته را در بازار بازیابی کند، بنابراین خود را نسبت به رقبایش در موقعیت برتری قرار می‌دهد.

۴- هزینه تولید را کاهش می‌دهد

هوش تجاری به طور قابل توجهی در زمان صرفه جویی می‌کند و باعث کاهش هزینه‌های کار می‌شود. این مهم به شرح زیر است:

  • اتوماتیک کردن فرآیند مدیریت داده‌ها
  • ساده سازی فرآیند تولید گزارش
  • کاهش هزینه‌های آموزش

۵- رویکرد هدف گرا را فعال می‌کند

با تعریف و متمرکز کردن تمام شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) به سازمان‌ها کمک می‌کند تا رویکرد هدف گرا را با خود متناسب کنند.

همچنین در تعیین اهداف و معیارها و همسویی سازمان در جهت اهداف کمک می‌کند. علاوه بر این، هوش تجاری اولویت‌ها را برای وظایف تعیین می‌کند و به کارمندان در تمرکز بر مهمترین فرآیندها کمک می‌کند.

۶- نظم و انضباط را برای جمع آوری داده‌ها به ارمغان می‌آورد

جمع آوری اطلاعات به شکل نظم یافته یکی از نیازهای اصلی هر سازمان است. هوش تجاری به تمرکز بر معیارهای صحیح در هنگام جمع آوری داده تأکید می‌کن.

این مهم امکان سازماندهی داده‌های غیرقابل کنترل و استفاده از آن‌ها را برای کاربردهای مورد نیاز را فراهم می‌سازد.

۷- می‌توان داده‌ها را با سرعت بیشتری تجسم کرد

نرم افزار هوش تجاری می‌تواند داده‌های بزرگ را به صورت گرافیکی نمایش دهند. به جای مقایسه و تقابل ارقام در یک صفحه گسترده مانند اکسل، می‌توان داده‌های گرافیکی را ایجاد کرد که نشان دهنده KPI آن‌ها و سایر اطلاعات قابل اجرا است . نتیجه نهایی، گزارش‌های بهتر و درک واضح‌تر از فرآیند کار است.

KPI یا شاخص کلیدی عملکرد چیست؟

معایب هوش تجاری

معایب هوش تجاری

۱- نتایج مختلف از داده‌های یکسان مشاهده می‌شود

هوش تجاری باید با آن مقابله کند، ناسازگاری ناشی از فرآیند تصمیم گیری است. افراد مختلف به داده‌ها نگاه می‌کنند و دو نتیجه بسیار متفاوتی را می‌بینند، این بدان معناست که یک سازمان باید وقت خود را صرف یافتن راه میانه کند!

۲- مرزهای حرفه‌ای و شخصی با هم مخلوط می‌شود

هوش تجاری ممکن است کارکنان را ملزم به استفاده از وسائل شخصی برای دسترسی به اطلاعات کند. داده‌های جمع آوری شده ، ممکن است توسط برخی افراد اطلاعات خصوصی تلقی شوند که نمی‌خواهند از آن‌ها استفاده سازمانی کنند.

حتی وقتی همه مراقبت‌ها انجام می‌شود، باز هم ترکیبی از محدودیت‌ها در هوش تجاری وجود دارد که می‌تواند ناخوشآیند باشد.

۳- امنیت داده‌ها مورد تردید است

اگر از برنامه‌های هوش تجاریبرای تلفن همراه استفاده می‌کنید، تهدید به هک می‌تواند اطلاعات حساس یا اختصاصی شما را در معرض خطر قرار دهد. هک داده‌ها ثابت می‌کند که سایر سیستم‌ها ۱۰۰ درصد ایمن نیستند.

تا زمانی که سیستم شما به طور کامل از یک درگاه آنلاینی جدا نباشد، تهدید به نقض امنیت چیزی است که باید همیشه به طور پیشگیرانه‌ای مورد توجه قرار گیرد.

۴- هزینه همیشه یک مسئله بالقوه خواهد بود

حتی شرکت‌هایی که از راه حل‌های مبتنی بر تلفن همراه یا رانش ابری برای برنامه‌های هوش تجاری خود استفاده می‌کنند، ممکن است با هزینه‌های مدیریت داده روبرو شوند.

هوش تجاری به عنوان یک صنعت، فروشنده‌های مختلفی دارد و نرم افزارهای آن‌ها به عنوان یک سرویس می‌توانند بسیار متفاوت از یکدیگر باشند.

هر فروشنده‌ای نیز قیمت شفافی ندارد. اضافه کردن داده‌های اضافی یا خدمات حق بیمه و حتی یک سیستم پرداخت ارزان ممکن است بیش از حد باشد.

۵- مقررات مربوط به هوش تجاری در حال پیشرفت هستند

پرونده‌های دادرسی مختلفی در مورد داده‌های ناامن در حال حاضر مشخص شده‌اند. تحریم‌های قانونی یا تحریم‌های نظارتی را حتی می‌توان بر سازمان‌هایی که نقض داده‌ها را تجربه می‌کنند نیز اعمال کرد.

با تغییر فناوری‌ها، مقررات نیز تغییر می‌کنند و اگر شرکتی در حال توسعه برنامه‌های هوش تجاری خود نباشد، در صورت وقوع حادثه امنیتی، می‌تواند خود را در معرض خطر و فاجعه قرار دهد.

۶- در دسترس بودن نیز ممکن است یک مسئله باشد

امروزه هوش تجاری برای اکثر شرکت‌ها در دسترس است اما این مهم هنوز هم برای بسیاری صنایع به خوبی توسعه نیافته است. برخی تازه شروع به پذیرفتن مفاهیم BI کرده‌اند. دیگران چندین دهه است که داده‌های بزرگ خود را با موفقیت مدیریت می‌کنند.

۷- ممکن است به چندین برنامه هوش تجاری نیاز داشته باشید

امروزه گزینه‌های هوش تجاری بی‌شماری وجود دارند. بسیاری از آن‌ها یک سطح خاص را فراهم می‌کنند.

برای استفاده بیشتر از داده‌های بزرگ ممکن است لازم باشد که در یک چتر کامل خدمات سرمایه گذاری کنید تا اطمینان حاصل شود که BI کاملاً یکپارچه است.

استراتژی هوش تجاری

استراتژی هوش تجاری

هوش تجاری به یک فلسفه مدیریت تبدیل شده است که در خدمت مدیریت فرآیندهای سازمان و ارزیابی مزایای رقابتی استراتژیک قرار دارد.

رویکردهای سنتی BI در تهیه و تجسم داده‌ها و همچنین چشم اندازهای تجاری جامع یکپارچه هستند. بنابراین می‌توان آنها را توسعه داد تا محرکی برای رقابت استراتژیک باشند. برای درک استراتژی هوش تجاری به مثال زیر توجه کنید:

شرکت بطری سازی کوکا کولا (CCBC) بزرگ ترین شریک بسته بندی مستقل برند کوکا کولا است. با یک استراتژی جامع هوش تجاری، آن‌ها به طور خاص مشکل از دست دادن داده‌های زمان واقعی راجع به فروش و عملیات را حل کردند.

تا زمان اجرای استراتژی هوش تجاری، گزارش‌ها با زحمت و به صورت دستی تهیه می‌شدند که همچنین بار سنگینی بر دوش منابع بخش IT بود. این مشکل با معرفی یک سیستم عامل BI تغییر کرد.

اتوماسیون فرآیندهای گزارش دهی به تنهایی باعث صرفه جویی در صدها ساعت کاری انسانی در سال شد. با این حال، از آنجا که تیم BI مسئولیت کلیه گزارشات مربوط به فعالیت‌های فروش و تحویل را بر عهده داشتند، ادغام سیستم‌های اضافی شرکت، کارکنان فروش را قادر ساخت تا با دسترسی به داده‌های سیستم CRM در هر زمان از حضور در این زمینه به طور مؤثر پشتیبانی کنند.

این امر آن‌ها را قادر ساخت تا از طریق دستگاه‌های تلفن همراه در محل مشتری به اطلاعات بسیار به روزی دسترسی داشته باشند و به آن‌ها مزیت‌های رقابتی مناسبی بدهند.

علاوه بر این، معرفی این راه حل جامع هوش تجاری و همکاری بین بخشIT ، فعالیت کاربران شرکت را ارتقاء داد.

این به نوبه خود منجر به آن شد که تحلیلگران و کارکنان فنآوری اطلاعات به جای تهیه دستی گزارش، فرصت بیشتری را به جهت گیری استراتژیک و تحولات طولانی مدت مانند مدیریت داده‌های شرکت اختصاص دهند.

یک استراتژی دقیق و تعریف شده هوش تجاری، یک پیش شرط اساسی برای اجرای کارآمد و مؤثر پروژه‌های BI در یک سازمان است. این استراتژی باید شامل موارد زیر باشد:

انواع سیستم‌های اطلاعاتی و مدل هرمی کلاسیک

انواع مختلفی از سیستم‌های ارتباطی در سازمان‌ها وجود دارد که هر کدام برای چالش‌ها و امور مربوط به آن سازمان ایجاد شده است. در نتیجه دسته‌بندی سیستم‌های اطلاعاتی بستگی به شیوه تقسیم‌بندی فعالیتها و مسئولیت‌ها در سازمان دارد. در بیشتر سازمان‌ها، سیستم‌های اطلاعاتی از سلسله مراتب آن‌ها پیروی می‌کنند که به آن «مدل هرمی» می‌گویند، چرا که روش طراحی سیستم‌های اطلاعاتی در سازمان بازتاب فعالیت‌هایی است که در سطوح مختلف سازمان وجود دارد.
به عنوان مثال، این مدل هرمی سه سطحی بر اساس انواع تصمیم‌گیری‌های گرفته شده در سطوح مختلف سازمان است.

به سطوح تجارت کوتاه مدت طور مشابه، با تغییر معیار دسته‌بندی به داده، اطلاعات و دانشی که در سطوح سازمان در جریان است، می‌توان مدل ۵ سطحی را ارائه داد:

انواع متداول سیستم‌های اطلاعاتی در سازمان کدامند؟

از آن‌جایی‌که چندین نسخه‌ی مختلف از مدل هرمی وجود دارد، متداول‌ترین آن مدل چهارسطحی است که بر اساس افرادی است که از سیستم‌ها استفاده می‌کنند. وقتی بر اساس افراد دسته‌بندی می‌کنیم، سایر ویژگیها مثل فعالیتها و نیازمندی‌های اطلاعاتی نیز در مدل در نظر گرفته می‌شود.

مقایسه‌ی انواع سیستم‌های ارتباطی

می‌خواهیم ببینیم در مدل چهارسطحی که در بالا به آن اشاره شد، تفاوت میان سیستم‌ها چیست.

⦁ سیستم‌های پردازش تراکنش

سیستم‌های سطح عملیاتی هستند که در پایین‌ترین سطح هرم قرار دارند و مستقیم توسط کارکنان مغازه‌ها یا کارمندان خط مقدم اداره می‌شوند. این سیستم‌ها داده‌ی کلیدی برای مدیریت عملیات را فراهم میکنند. این داده‌ها معمولا از طریق پیگیری فعالیت‌های سطح پایین و تراکنش‌های ابتدایی اتومات یا نیمه اتومات به دست می‌آید.

عملکرد TPS

مثال‌هایی از TPS:

⦁ سیستم‌های حقوق و دستمزد
⦁ سیستم‌های پردازش سفارش
⦁ سیستم‌های رزرواسیون
⦁ سیستم‌های کنترل موجودی
⦁ سیستم‌های پرداخت و انتقال وجه

نقش TPS:

⦁ تولید اطلاعات برای سیستم‌های دیگر
⦁ Cross Boundaries
⦁ استفاده شده توسط پرسنل عملیاتی + سطوح سرپرستی
⦁ بازده محور

⦁ سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت

بسیاری از سیستم‌های اطلاعاتی که در سازمانهای تجاری وجود دارد، تحت عنوان سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت شناخته می‌شود. با این حال در مدل هرم چهار سطحی ما این سیستم‌ها، سیستم‌های سطوح مدیریت هستند که توسط مدیران میانی استفاده می‌شوند. مدیران میانی به وسیله‌ی این سیستم‌ها از مسیری که سازمان در کوتاه مدت و میان مدت می‌پیماید، اطمینان سطوح تجارت کوتاه مدت می‌یابند. یک سیستم ساختاریافته به مدیران این امکان را می‌دهد که عملکرد سازمان را با مقایسه خروجی‌های کنونی و قبلی، ارزیابی کنند.

عملکرد MIS

مثال‌هایی از MIS:

⦁ سیستم‌های مدیریت فروش
⦁ سیستم‌های کنترل موجودی
⦁ سیستم‌های بودجهبندی
⦁ سیستم‌های گزارش مدیریت (MRS)
⦁ سیستم‌های پرسنلی (HRM)

نقش MIS:

⦁ بر اساس جریان اطلاعات داخلی هستند
⦁ از تصمیمات تقریبا ساختاریافته پشتیبانی می‌کنند
⦁ غیرمنعطف‌اند و ظرفیت تحلیلی پایینی دارند
⦁ توسط مدیران میانی و مدیران سطوح پایین استفاده میشوند
⦁ بیشتر از آینده با اکنون و گذشته سر و کار دارند
⦁ بازده‌محور هستند

⦁ سیستم‌های پشتیبان تصمیمات

همان سیستم‌های دانش‌محور هستند که مدیران ارشد از آن‌ها استفاده می‌کنند و امکان ایجاد دانش و یکپارچگی آن در سازمان را فراهم می‌کنند. این سیستم‌ها برای تحلیل ساختار کنونی اطلاعات استفاده می‌شوند و باعث میشوند مدیران اثرات تصمیمات‌شان در آینده را مدیریت کنند. این سیستم‌ها تبادلی هستند و برای حل مشکلات ساختاریافته از آن‌ها استفاده می‌شود. امکان دسترسی به دیتابیس، ابزارهای تحلیلی، شبیه‌سازی “What if” و پشتیانی از تبادل اطلاعات را در سازمان دارند.

عملکرد DSS

مثال‌هایی از DSS

⦁ سیستم‌های پشتیبانی تصمیمات گروهی (GDSS)
⦁ کار مشارکتی با استفاده از کامپیوتر
⦁ سیستم‌های لجستیک
⦁ سیستم‌های برنامهریزی مالی
⦁ مدل‌های Spreadsheet

نقش DSS

⦁ پشتیبانی از ساختار بیمار یا تصمیمات نیمه ساختار یافته
⦁ داشتن ظرفیت تحلیلی یا/ و مدلسازی
⦁ استفاده شده توسط سطوح مدیریت ارشد
⦁ سر و کار داشتن با پیش بینی آینده
⦁ خروجی‌محور بودن

⦁ سیستم‌های اطلاعاتی مدیران ارشد

سیستم‌های اطلاعاتی در سطح استراتژیک در بالاترین سطح هرم قرار دارند. این سیستم‌ها به مدیران ارشد کمک می‌کنند تا محیط عملیاتی سازمان را تحلیل کنند و روند طولانی‌مدت سازمان را بشناسند و برنامه‌ریزی کنند. معمولا اطلاعات در این سیستم‌ها ساختار ضعیفی دارند و از منابع داخلی و خارجی وارد می‌شوند. این سیستم‌ها مستقیم توسط مدیران ارشد استفاده میشوند و نیازی به واسطه ندارند. همچنین به راحتی بر اساس نیازهای افراد قابل تنظیم هستند.
عملکرد EIS
EIS داده و اطلاعاتی که در منابع خارجی و داخلی MIS و TPS وجود دارند را جهت پشتیبانی کردن از مدیران ارشد و توسعه توانایی آن‌ها، مدیریت کرده و ارائه می‌دهند.

مثال‌هایی از EIS

این سیستم‌ها معمولا با توجه به نیازمندی افراد شخصی‌سازی و طراحی می‌شوند. با این حال، تعدادی پکیج EIS نیز وجود دارد که سازمان‌ها از آنها به صورت ماژول‌های شخصی‌سازی شده در سطوح مختلف استفاده می‌کنند.

نقش EIS

⦁ به آسانی قابل استفاده‌اند
⦁ آینده را پیش بینی می‌کنند
⦁ خروجی محورند
⦁ بسیار منعطف‌اند
⦁ از تصمیمات ساختار نیافته پشتیبانی می‌کنند
⦁ از منابع داخلی و خارجی داده استفاده می‌کنند
⦁ تنها در سطوح مدیریت ارشد استفاده می‌شوند

استراتژی های بهبود سودآوری در حرفه پوشاک

هر بحثی در حرفه پوشاک نهایتاً به این حقیقت ختم می شود که چگونه باید علاوه بر سرپا ماندن در یک بازار کاملاً رقابتی همچنان به پیشرفت خود نیز ادامه داد، به گونه ای که به مرحله ای رسید که شما مشتری را انتخاب کنید نه مشتری شما را. بسیاری از تولید کنندگان در هند و سایر نقاط جهان به مدد اعمال سهمیه بندی بر تولیدات چینی تا سال 2008 توانستند نفسی تازه کنند، اما اکنون تولید کنندگان پوشاک باید میدان دید خود را گسترش دهند تا بتوانند یک تجارت پایدار واقعی ایجاد نمایند. در این مقاله چند استراتژی بلند مدت و کوتاه مدت را معرفی کرده ایم که می توانید از آنها استفاده کنید. این ده استراتژی به شما کمک می کنند تا در گردونه رقابت باقی بمانید. ممکن است برخی از این استراتژی ها ساده به نظر بیایند، اما اجرای آنها نیازمند تلاش دقیق و برنامه ریزی مستمر سطوح تجارت کوتاه مدت است.

استراتژی های بهبود سودآوری در حرفه پوشاک - مدیریت صنایع نساجی, کسب و کار نساجی, صنعت پوشاک, توسعه نساجی, تجارت پوشاک

10 استراتژی مهم برای بهبود سودآوری در صنعت پوشاک‌

  • گسترش پرتفوی (سبد) محصولات
  • یکپارچگی عمودی کسب و کار
  • بهبود روند خدمت رسانی کامل و سر وقت(OTIF)
  • پاسخ به چالش ها و ورود به بازار داخلی
  • اصلاح محیط کار به منظور رشد درآمد
  • راه اندازی بخش برنامه ریزی یا تقویت بخش موجود
  • به حداقل رساندن زمان تغییر سبک
  • تشکیل یک تیم ناب با رویکرد فعالانه
  • استفاده از لیست کنترل به عنوان ابزاری موثر
  • حذف اضافه کاری بیش از حد

پنج نکته اول جز استراتژی های میان مدت تا بلند مدت قرار می گیرند که می توانند در یک بازه زمانی یک تا دو ساله اجرایی شوند.

1- گسترش پرتفوی (سبد) محصولات

شرکت هایی که از قبل در زمینه تولید برخی از دسته های محصولی فعالیت کرده اند، باید به سمت تولید محصولات پیچیده تر حرکت کنند. شرکت هایی که در حوزه پیراهن و شلوارهای کژوال فعالیت می کنند بسیار زیاد هستند؛ اما تعداد کمی از شرکت ها به سمت تولید محصولاتی مانند پیراهن های رسمی اعلاء، شلوارهای رسمی، لباس های زیر زنانه، کت و شلوار و غیره رفته اند. تولید اقلام پایه برای شرکت هایی که در این زمینه تازه کار سطوح تجارت کوتاه مدت هستند منطقی است، اما شرکت های موجود باید به سمت تولید محصولات با ارزش حرکت نمایند و با ارائه پیشنهادات قیمتی و خدماتی با ارزش و وسوسه برانگیز، جایگزین پایگاه های تولیدی پر هزینه در اروپا و آمریکا شوند. شرکت ها برای اینکه بتوانند به این مهم دست پیدا کنند، باید یا اقدام به تاسیس کارخانه های تخصصی جداگانه کنند، و یا بخش ها و تیم هایی تخصصی را در داخل کارخانه جدا کنند به گونه ای که تمام فرآیندهای برش، دوخت و پرداخت در این بخش ها به صورت تخصصی بر روی محصولات جدید انجام گیرند.

2- یکپارچگی عمودی کسب و کار

داشتن یک برنامه یکپارچه رو به جلو یا رو به عقب برای روندهای خارجی فعلی کسب و کار به منظور حرکت به سمت سطوح بالاتر کاری ضروری است. یکپارچگی روند کاری دو مزیت دارد؛ مزیت اول هزینه و مزیت دوم زمان انتظار است. شرکت های بزرگ تولید کننده پوشاک باید بر روی فرآیندهایی مانند پردازش و بافت محصول سرمایه گذاری کنند؛ در حالیکه شرکت های بزرگ نساجی به جای تکیه بر صادرات صرف پارچه و نخ باید سریعاً وارد مقوله صادرات پوشاک با ارزش افزوده شوند. شرکت های متوسط می توانند با عقد قراردادهای رسمی، پیش خرید محصولات یا سرمایه گذاری از طریق برداشت سهم سهام خود به ادغام در مراکز فرآیندی یا مراکز بافت / تولید و تبدیل توجه نمایند. شرکت های کوچک تر می توانند از وجوهی که از این طریق به دست می آید برای تامین سرمایه در گردش و یا ارتقاء سطح تکنولوژیکی کسب و کار خود استفاده کنند. از نمونه های کلاسیک شرکت های یکپارچه عمودی می توان به شرکت های Li & Fung و Esquel اشاره کرد.

3- بهبود روند خدمت رسانی کامل و سر وقت (OTIF)

جلب اعتماد مشتریان تنها با پاسخگویی به موقع به ایمیل های آنها شدنی نیست. تنها در صورتی می توان اعتماد خریداران را جلب کرد که خریدار مجبور نباشد زمان زیادی را صرف پیگیری روند سفارش خود کند؛ از آن خود کردن خریداران تنها با تحویل به موقع و کامل سفارش (OTIF) امکان پذیر است. تولید یا زیر ساخت قابل بازسازی است، اما کپی کردن ارائه خدمات عالی بسیار دشوار است. اگر شرکت ها با تمام وجود خود را وقف این امر نمایند، حقیقتاً خواهند توانست خود را از دیگران متمایز کنند. اگر خریدار امکان دسترسی آنلاین به وضعیت سفارش خود را ندارد؛ در این صورت لازم است که تمام اطلاعات مرتبط با سفارش او را به صورت مرتب به روز کنید، حتی اگر خود چنین درخواستی نداشته باشد. نباید به دنبال سورپرایز کردن آنها در لحظه آخر بود. شرکت ها باید معیاری برای خود قرار دهند و به خود اعتماد داشته باشند که می توانند سفارشات را به صورت 100% کامل و به موقع تحویل دهند. شرکت های تولید پوشاک علاوه بر تحویل سفارش باید بسته خدماتی نیز به خریدار ارائه دهند که شامل قسمت اعظم کارهایی باشد که وی قصد دارد در رابطه با سفارش خود انجام دهد. این بسته خدماتی می تواند شامل ساخت الگوی پیش تولید، تولید نمونه اولیه، نظارت بر روند تولید، انجام روند بازرسی داخل کارخانه و انجام آزمایشات مثل ممیزی حمل باشد. به عنوان مثالی در این دسته می توان به شرکت TAL Apparel اشاره نمود.

مطالعه موردی: رویکرد خریدار محوری شرکت TAL Apparel

شرکت TAL Apparel که از سال 1947 آغاز به کار کرده است، یکی از بزرگترین شرکت های تولید کننده پوشاک است؛ درآمد این شرکت در سال 2003 به 650 میلیون دلار رسیده است. امروزه گروه TAL مالک کارخانه هایی در 9 کشور است که سالانه 41 میلیون عدد تاپ، 8 میلیون عدد شلوار، 1.5 میلیون عدد پالتو و 130000 دست کت و شلوار تولید می کنند.
طی سال های گذشته این شرکت با ارائه پیشنهادات ارزشی فراتر از نگرانی های معمول مرتبط با هزینه، کیفیت و تحویل، پا را از حدود وظایف یک تامین کننده صرف کالا فراتر گذاشته و به یک ارائه دهنده خدمات کامل نیز تبدیل شده است. این گروه با توسعه قابلیت های خود در زمینه تولید محصولات جدید و ارائه تکنیک های جدید تولید توانسته به سمت پیشتازی در رقابت حرکت کند.
گروه TAL به واسطه همکاری نزدیک با خریداران توانسته تا روند عرضه و تقاضا را در قالب سطوح جدید عملکردی با هم هماهنگ نماید:

  • زمان تحویل گروهTALبرای لباس هایی که با نخ های رنگ شده تولید می شوند، به 60 روز کاهش پیدا کرده است.
  • این گروه با دیدی مستقیم به داده های محل عرضه کالا(POS)برای خرده فروشانی مانندJ.C Penneyنگاه می کند؛ همین امر باعث کاهش دوره چرخه و هزینه موجودی می شود.
  • این گروه با خریداران اصلی خود همکاری نزدیکی دارد. این شرکت پیراهن هایی را برای برچسب های خصوصیJC PenneyوDillardطراحی می کند.

در ضمن همگام شدن با خریدار به خلق محصولات نوآورانه مانند درزهای فاقد چین و تولید پیراهن های 100% نخی بدون چروک منجر شده است.

استراتژی های بهبود سودآوری در حرفه پوشاک - مدیریت صنایع نساجی, کسب و کار نساجی, صنعت پوشاک, توسعه نساجی, تجارت پوشاک

4- پاسخ به چالش ها و ورود به بازار داخلی

صادرکنندگان پوشاک باید به بازار داخلی نیز توجه کنند، چرا که بازار خرده فروشی پوشاک داخلی در بسیاری از کشورها رو به رشد است. صادرکنندگان می توانند با هزینه کمتر محصول بسیار بهتری عرضه کنند. این کار به آنها کمک می کند تا ریسک خود را کاهش داده و بین موارد مختلف پخش کنند؛ در ضمن می توانند از ظرفیت های اضافی نیز به طور موثرتری استفاده نمایند.
جنبه دیگری که نباید نسبت به آن بی توجه بود، تقسیم روند کاری به دو شیفت است. کاملاً مسلم است سطوح تجارت کوتاه مدت که در این صورت تولید دو برابر شده و هزینه تولید هر تکه لباس کاهش پیدا می کند. کارخانه هایی که در یک منطقه مستقر هستند باید به دنبال ایجاد ائتلاف با یکدیگر باشند، در این صورت قادر خواهند بود تا از ظرفیت های اضافی به طور موثرتری استفاده کنند. در این حالت یک کارخانه خاص که بیش از ظرفیت خود اقدام به رزرو سفارش کرده است، می تواند از ظرفیت کارخانه های دیگری که با کمبود سفارش رو به رو هستند استفاده کند. در واقع نکته مهم این است که کارخانه ها باید در طول سال با حداکثر ظرفیت خود کار کنند.

5- اصلاح محیط کار به منظور رشد درآمد

شرکت های تولید کننده پوشاک باید به رویه های جدید منابع انسانی توجه داشته باشند تا سازمان خود را به مکانی برای جذب درخشان ترین استعدادهای جوان کشور تبدیل کنند. فضای کار باید به گونه ای باشد که فرد ترغیب شود از خلاقیت خود در انجام کار بهره ببرد، نه اینکه به دنبال انجام کار در چهارچوب رویه کاری معمول باشد. در ضمن مدیران ارشد شرکت ها باید گوش شنوایی برای گوش دادن به سخنان این جوانان که سرشار از ایده های رادیکال هستند داشته باشند؛ ایده هایی که ممکن است روش های خلاقانه جدید را به همراه داشته باشند و یا حتی باعث هموار شدن مسیر دستیابی به موفقیت شوند. هر کس در هر بخش از سلسله مراتب سازمانی که قرار دارد، شایسته احترام است.
می توان پنج استراتژی زیر را در قالب حوزه های قابل شناسایی طبقه بندی کرد (بازه زمانی 3 تا 6 ماهه).

6- راه اندازی بخش برنامه ریزی یا تقویت بخش موجود

برنامه ریزی و کنترل تولید (PPC) یک حوزه کلیدی در کل چرخه تولید است، اما این حوزه هنوز نتوانسته به حد کمال خود برسد. ممکن است این امر ناشی از این ذهنیت باشد که: «به هر حال پارچه با تاخیر به دست ما می رسد، پس چه لزومی دارد که وقت خود را صرف برنامه ریزی دقیق کنیم». باید این طرز تفکر را کنار بگذارید و برای هر فعالیت کوچک و موارد ظریف (مثل تزئین لباس های تولیدی) برنامه ریزی دقیق داشته باشید به گونه ای که برنامه شما شامل ظریف ترین جزئیات نیز شود. هیچ چیز را نمی توان و نباید به حال خود واگذار کرد. ممکن است تغییرات لحظه آخری تحت عنوان انعطاف پذیری در برخی از سفارشات قابل قبول باشد، اما در اکثر موارد هیچ توجیهی ندارد. در برخی از موارد به محض شروع تولید، باید به خریدار گوشزد کرد که دیگر امکان ایجاد هیچ گونه تغییری در مشخصات محصول وجود ندارد. باید یک مدیر ارشد تحت عنوان PPC در سطح کارخانه حضور داشته باشد؛ زیرا این امر تاثیر مهمی بر بهره وری کارخانه و OTIF می گذارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.