معرفی انواع خطاهای شناختی


انواع خطاهای شناختی

CRM مدیریت رضایت مشتری

مشاور ، مدرس و مدیر شرکت ارائه مشاوره به مدیران عامل بعنوان کوچ مدیر و منتوری استارت آپها و داوری مسابقات آموزش کارکنان و مدیران در سازمانها و موسسات آموزشی پزوهشگر در حوزه منابع انسانی. رضایت مشتری. بازاریابی و فروش و طراحی ساختار سازمانی مدیریت برند ادامه.

روزانه‌ها

  • شبکه محصول سالم - شمسمشاوره در مدیریت زنجیره تأمین سبز محصولات سالم و ارگانیک گواهی شده از مزرعه تا سفره زیر نظر معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری

دسته‌ها

ابر برچسب

برگه‌ها

  • ارائه مشاوره و راهکار در زمینه CRM مدیریت رضایت مشتری

جدیدترین یادداشت‌ها

  • یازده عادت مهم کاری در ادارات آلمانی
  • اثر فرار از ابهام چیست؟ خطای شناختی (۱) از لیست سوگیری‌های شناختی
  • سوگیری شناختی چیست؟ لیست ۲۶ خطای شناختی (به همراه توضیح ویدیویی)
  • اثر هاله ای یا خطای هاله‌ ای چیست؟ خطای شناختی (۹) از لیست سوگیری‌های شناختی
  • ارتباط با مشتری Customer Relations چیست؟ (قسمت دوم)
  • ارتباط با مشتری Customer Relations چیست؟ (قسمت اول)
  • عبود و جاسم می خواهیم شهرام و بهرام بدرد مدیریت نمیخورند
  • همکاری در فروش یا affiliate marketing چیست؟
  • اعداد هرگز دروغ نمی‌گویند!
  • بازاریابی تأثیرگذار

نویسندگان

بایگانی

تقویم

ش ی د س چ پ ج
1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31

جستجو

سوگیری شناختی چیست؟ لیست ۲۶ خطای شناختی (به همراه توضیح ویدیویی)

لیست ۲۶ سوگیری شناختی (Cognitive Bias) با توضیح ویدیویی و مثال‌های جذابی از استفاده آنها در روند مذاکره و فروش و تاثیرگذاری روی تصمیم‌گیری مخاطبان.

در این مقاله ابتدا با تعریف سوگیری شناختی (Cognitive Bias) آشنا می‌شوید. سپس ما قصد داریم با معرفی انواع خطاها و اشتباهات ذهنی به صورت کلی سازوکار و فرآیندهای ذهنی ناخودآگاه و نامحسوسی را که به صورت روزمره با آنها سروکار دارید به شما نشان دهیم.


برای شروع و جهت به دست آوردن دیدگاهی جامع‌تر و مفصل‌تر ببینیم سوگیری شناختی چیست؟ نمونه‌ای از این رفتار را با هم معرفی انواع خطاهای شناختی بخوانیم و به تدریج انواع سوگیری شناختی را با هم بررسی کنیم.

سوگیری شناختی چیست؟

سوگیری‌های شناختی از جمله مباحث مهم در حوزه‌ی روانشناسی فروش و بازاریابی به شمار می‌رود. روانشناسی فروش خود موضوع بسیار جذابی است که اطلاع در این زمینه و آگاهی از موضوعات مرتبط با آن می‌تواند برای فروشندگان بسیار مفید باشد. به خطاها و اشتباهات ذهنی که منجر به گرایش، نگرش و باور غلط می‌شوند سوگیری شناختی می‌گویند.
ما پیشنهاد می‌کنیم کتاب سوگیری شناختی که به رایگان هم در اختیار شما گذاشته‌ایم را دانلود کنید و بخوانید تا با این مبحث بیشتر آشنا شوید. اگر هم می‌خواهید خلاصه ای از این کتاب را بخوانید با ما همراه باشید.

همانطور که می‌دانید تعداد بسیار زیادی از این خطاهای ذهنی شناسایی شده اند و لیست سوگیری‌های شناختی در فهرست اکثر کتاب‌های روانشناسی فروش و بازاریابی وجود دارد. برای مثال شما می‌توانید در کتاب “ تفکر با دور تند و دور کُند ” نوشته‌ی دانیل کانمن، که در زمینه‌ی اقتصاد رفتاری نوشته شده است اطلاعات بیشتری را در این حوزه کسب کنید.

برای آشنایی بیشتر با مفهوم سوگیری شناختی که یکی از مفاهیم اساسی روانشناسی فروش به شمار می‌رود، یکی از مشهورترین حکایت‌های کلاسیک، داستان فیل در تاریکی را در نظر بگیرید.

فیل در تاریکی

همان طور که اطلاع دارید، در این داستان عده ای در تاریکی به بدن فیلی دست می‌کشند و هر کدام تصور و برداشت متفاوت و جداگانه‌ی خودشان را از آنچه لمس کرده اند بازگو می‌کنند. در واقع، سوگیری‌های ذهنی و خطاهای شناختی هم همین گونه عمل می‌کنند. هنگام مواجهه با چنین موقعیت‌هایی، گویی در دالانی تاریک قرار گرفته ایم، بنابراین عملکرد هر فرد می‌تواند متفاوت و گاهی اشتباه باشد.

به عبارت دیگر ذهن ما تلاش می‌کند همه چیز را ساده تفسیر کند که این امر متاسفانه منجر به تصمیم گیری‌های ضعیف و قضاوت های نادرست می‌شود.

از طرفی سوگیری‌های شناختی الگوهای رفتاری پرتکراری هستند که شما بارها با آنها در زندگی خود مواجه شده اید ولی متاسفانه ما انسان‌ها معمولا متوجه این الگوهای فکری و تصمیمات ناخودآگاه خود نمی‌شویم و چنین واکنش‌هایی را عادی و طبیعی در نظر می‌گیریم و با این که ذهن بشر قدرت بسیار بالایی در پردازش اطلاعات دارد، اما باز هم مستعد تصمیم گیری‌های عجیب و غریب، غیرمنطقی و شتاب زده هستیم.

یکی از نمونه‌های بارز سوگیری شناختی که احتمالاً همه شما با آن برخورد داشته‌اید، سوگیری شناختی نظریه دانینگ کروگر است. اثر یا نظریه دانینگ کروگر یک پدیده‌ی روانشناسی است که در آن افراد با کمترین توانایی و تسلط در یک موضوع، خود را به‌عنوان شایسته‌ترین افراد نسبت به دیگران ارزیابی می‌کنند و برعکس افراد هرچقدر توانایی بیشتری در یک مهارت به دست بیاورند، احساس شایستگی کمتری دارند تا جایی که به یک تعادل شناختی از خود و مهارت خود می‌رسند.

خصوصیات کلی سوگیری‌های شناختی

خطاهای شناختی انواع بسیار زیادی دارد که معمولا نمی‌توان حد و مرز مشخصی برای آنها تعیین کرد. علاوه بر این، نمونه‌ها و موقعیت‌هایی که منجر به چنین اشتباهاتی می‌شوند با یکدیگر هم پوشانی دارند که اجتناب از آنها بسیار دشوار است.

ویژگی‌های عمده‌ی گرایشات و خطا‌های شناختی

  • همه‌ی این سوگیری‌ها در واقع در نتیجه‌ی انحراف از واقعیت اتفاق می‌افتند.
  • حتی اگر افراد پیشاپیش از آنها اطلاع داشته باشند، اجتناب و گیر نکردن در چنین دام و تله ای کار بسیار دشواری است.
  • این خطاها همیشه به صورت سیستماتیک و سازمان یافته در گروهی از افراد بروز پیدا می‌کند.
  • مسیر پردازش اطلاعات و مسیر تصمیم گیری در مغز ما کاملاً متفاوت از یکدیگر است.

سوگیری شناختی یکی از مهمترین ویژگی‌های روانشناختی انسان بوده و اصلی‌ترین شاخه روانشناسی فروش است. با یادگیری این سوگیری‌ها و همچنین گذراندن یک دوره آموزش فروش معرفی انواع خطاهای شناختی حرفه‌ای می‌توانید بر روند تصمیم‌گیری مشتریان خود اثر گذاشته و فروش خود را متحول کنید.


برای یادگیری نحوه‌ی استفاده از این ۲۶ سوگیری شناختی در کسب و کارتان با ما همراه باشید. (مقالات به تدریج بروزرسانی خواهند شد)
می‌توانید برای شناخت بیشتر انواع سوگیری‌های شناختی، فهرست اشتباهات ادراکی معرفی شده در جعبه زیر معرفی انواع خطاهای شناختی را بخوانید و روی هر کدام از آنها برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. به علاوه در هر مقاله با مثال‌ها و نمونه‌های ذکر شده به راحتی و خیلی ساده با هر یک از این سوگیری‌ها آشنا شوید، آنها را درک کنید و با استفاده از نکته‌ی فروشی که در انتهای آن آمده در کسب و کار و بیزینس خودتان از آنها بهره بگیرید.

خطای هزینه هدر رفته چیه؟ آشنایی با یه سوگیری که موقع تصمیم‌گیری گریبان‌گیرمون میشه

سوگیری هزینه هدر رفته

تو این مقاله می‌خوایم مورد دیگه‌ای از انواع خطاهای شناختی رو به اسم «خطای هزینه هدر رفته» با هم مرور کنیم. این سوگیری یه تله‌ی روانیه که ما وقت تصمیم گرفتن، گرفتارش میشیم.

هزینه هدر رفته چیه؟

فکر کنین کلی پول اینترنت دادین و هفت فصل یه سریال مشهور رو با کیفیت عالی دانلود کردین و الان وقت تماشاست! قسمت 1و 2 رو می‌بینین، ولی چنگی به دلتون نمیزنه. با خودتون میگین، حالا یه چند قسمت دیگه‌ام ببینم. نمیشه که با دیدن دو تا قسمت، سریال به این مشهوری رو قضاوت کرد!

خلاصه فصل 1 سریال تموم میشه، اما هنوزم جذبش نشدین. اینجاس که اثر سوگیری هزینه هدر رفته فعال میشه. با خودتون فک می‌کنین که کلی هزینه کردین و وقت گذاشتین؛ پس هر جور که شده تا آخر فصل هفتم به دیدن سریال ادامه میدین!

اگه تو زندگی روزانه‌تون دقیق بشین، خیلی از این تیپ تصمیما میبینین که همشون هم زیر سر خطای هزینه از دست رفته‌ است!

نقش سوگیری شناختی هزینه هدر رفته در فضای کسب و کاری

خوب، بریم سر اصل مطلب! چطور میشه از خطای هزینه هدر رفته توی بازاریابی و فروش استفاده کرد؟

1. اول از همه باید محصولی داشته باشید که مشتری از خریدنش پشیمون نشه. همه‌مون میدونیم پشیمونی بعد از خرید، چه حس دردناکیه! پس سعی کنین خودتونو جای مشتری بذارین. چه کار میتونین بکنین تا مشتری از خریدش راضی باشه و کلی مشتری جدید هم براتون بیاره!

2. پرداخت آنلاین رو فعال کنین. تا تنور داغه، نون رو بچسبونین! مشتری باید بتونه به محض اینکه جذب محصول شد، محصول رو بخره.

3. جایزه یادتون نره! حتما برای اینکه یه حس خوب تو مشتری برای خریدای بعدی ایجاد بشه، یه پاداش برای خریدشون در نظر بگیرین. مثلا اگر یه نرم افزار محصولتونه، در ازای خرید 2 نرم افزار، یه نرم افزار رایگان به عنوان پاداش معرفی انواع خطاهای شناختی برای مشتری در نظر بگیرین.

4. توصیه به دوستان: برای اینکه مشتری محصول‌تون رو به دوستاش توصیه کنه و معرفشون بشه، یه پاداش برای مشتری در نظر بگیرین. اینجوری میتونین از طریق مشتریاتون، یه سری مشتری جدید هم داشته باشین.

برای جلوگیری از ایجاد خطای هزینه هدر رفته باید خیلی متعادل باشید. پس مواظب باشین از اونور بوم نیفتین! تصویر برند شما باید خلاق و به‌روز باشه. به علاوه باید فرصت‌های زیادی برای مشتری فراهم کنید که از محصولاتتون استفاده کنه و مطمئن بشه که براش مفیده.

خطاهای شناختی ، معرفی و آشنایی بیشتر با انواع آن

خطاهای شناختی

خطاهای شناختی یکی از حوزه های مهم در روان شناسی و دیدگاه شناختی رفتاری است که در تصمیم گیری و قضاوت فرد از موقعیت تأثیر می گذارد. به عبارت دیگر تحریفات شناختی افکاری هستند که باعث می‌ شوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد. هدف مغز از خطاهای شناختی کمک به تصمیم گیری سریع تر و بهتر و دور کردن فرد از بعضی خطرات است. سودی که خطاهای شناختی می رسانند پیامد هایی نیز دارد مانند اضطراب و افسردگی و انواع بیماری های روانی.

اکثر خطاهای شناختی به مرور زمان در مغز ما شکل گرفته ‌اند و با اینکه بسیاری از آن ها به بقاء ما کمک کرده‌اند و یا به فکر کردن سریع ‌تر و تصمیم گیری بهتر مغز ما کمک می‌ کنند، هزینه‌ هایی هم به ما تحمیل می‌ کنند.

تقسیم بندی خطاهای شناختی

از میان انواع تقسیم بندی‌ ها و اصطلاحات حوزه ی خطاهای شناختی، تحریف های شناختی و سوگیری های شناختی شناخته شده تر هستند.

الف: تحریف شناختی

در تحریف شناختی مغز فرد را متقاعد می کند که چیزی حقیقت دارد که در واقع این طور نیست و معمولا برای محافظت از فرد در برابر افکار و احساسات منفی این اتفاق می افتد.

۱) صفر و صد بودن: فرد در برخورد با مسائل فقط دو حالت را در نظر می گیرد. همه یا هیچ، آره یا نه، پیروزی یا شکست، سیاه و سفید و تفکرات صفر و صد، که این افکار باعث عدم انعطاف پذیری فرد با مسائل می شود. این نوع تفکرات در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی بسیار مشهود است.

۲) تعمیم دادن: فرد موضوع و نتیجه ی یک موقعیت را به همه ی موقعیت های دیگر ربط می دهد. مثل کسی که در یک خیابان تصادف می کند و برای همیشه از رفتن به آن خیابان اجتناب می کند.

۳) نتیجه گیری: فرد بدون داشتن هرگونه شواهد و دانشی امور را نتیجه گیری می کند و به آن مطمئن است.

۴) دید منفی: برای هر اتفاق و مسئله ای پیامد بد را پیش بینی می کند و اتفاقات را بزرگ نمایی می کند.

۵) ربط دادن به خود: هر مسئله و اتفاقی را به خود مربوط می داند، حرف های دیگران را کنایه به خود می داند و خود را دائم با دیگران مقایسه می کند.

۶) احساس کنترل درونی و بیرونی: فرد تصور می کند که از بیرون کنترل می شود و قربانی سرنوشت است و یا حس کنترل درونی داشته و خود را مقصر همه ی مسائل می داند.

۷) بایدها: هر شخص در زندگی خود باید ها و نباید هایی دارد. هنگامی که رعایت نشدن آن ها توسط دیگران در فرد باعث ایجاد حس عصبانیت، و رعایت نکردن آن ها توسط خود فرد در فرد باعث ایجاد حس گناه شود، این باید ها به خطا های شناختی تبدیل می شوند.

۸) اولویت احساسی: باور داشتن به اینکه هر چه که من احساس می کنم درست است، یعنی اگر یک تفریح را خسته کننده می دانم پس آن تفریح خسته کننده است.

۹) برچسب زدن: اینکه افراد خود یا دیگران را فقط با یک ویژگی بشناسند. مثلا اگر کسی کمی ناراحت است او را افسرده بنامیم. در حالی که افسردگی مشخصه هایی دارد که باید توسط متخصص شناسایی شود.

ب) سوگیری شناختی

مغز ما نسبت به بعضی مسائل باور هایی دارد که در تصمیم گیری به آن جهت می دهد. مزیت این سوگیری در این است که سرعت تصمیم گیری را بالا می برد اما معمولا در هر چیزی افزایش سرعت می تواند باعث کاهش دقت شود. سوگیری داشتن باعث خطاهای شناختی می شوند که برخی از آن ها عبارتند از:

۱) قبول خود: افراد معمولا تمایلی به تغییر نظر خود معرفی انواع خطاهای شناختی و پذیرش اشتباه بودن عقاید خود ندارند. تغییر اعتقادات و نظرات افراد معمولا دشوار است. بنابراین وقتی اطلاعاتی مخالف این اعتقادات به افراد می رسد ممکن است آن را نادیده بگیرند یا بدون داشتن دلیلی رد کنند.

۲) اثر هاله ای: اولین ملاقات و یا برخورد با یک فرد یا موضوعی می تواند بر دیدگاه کلی که نسبت به آن ایجاد می شود اثر بگذارد. برای مثال کسی که در اولین برخورد فردی مهربان و متشخص به نظر می رسد، در ملاقات های بعدی حتی اگر رفتاری غیر اجتماعی داشته باشد رفتارش آن چنان ناخوشایند و بد به چشم نخواهد آمد. اثر هاله ای به فرد، موقعیت و یا یک عادت نیز می تواند نسبت داده شود.

۳) اثر لنگر: با ایجاد شدن محدودیت برای هر چیزی احتمال رسیدن به آن محدودیت حتی بدون قصد قبلی بیشتر می شود. به طور مثال فروشگاهی که به مشتری می گوید به هر نفر بیشتر از مقدار مشخصی محصولاتش را نمی فروشد. حتی اگر کسی قصد خرید کمتر از آن مقدار را داشته باشد با این محدودیت خرید بدون این که حتی متوجه شود به میزان سقف تعیین شده از فروشگاه خرید می کند. در واقع از اثر لنگر برای ترغیب مشتری به خرید آن مقدار استفاده می کند.

۴) اطلاعات قبلی: مغز برای تصمیم گیری درباره یک موقعیت از اطلاعاتی که قبل از آن در ذهن داشته استفاده می کند. خاطرات روشنی که از شرایط مشابه وجود داشته را در نظر می گیرد و موقعیت جدید را با آن همانندسازی می کند. به دلیل توجه بیشتر به شرایط پیچیده تر و خطرناک تر خاطرات روشن تری از آن ها وجود دارد و احتمال همانندسازی با آن بیشتر است.

چگونه احساس خود را تغییر دهیم؟

اولین قدم در جهت تصحیح خطاهای شناختی، آگاهی از افکار خود و تحریف های شناختی است. تحریفات شناختی هسته اصلی تلاش‌‌ های بسیاری از متخصصین روان درمانی با رویکرد شناختی رفتاری و سایر متخصصین هستند و به فرد کمک می‌ کنند تغییر کردن را یاد بگیرند. وقتی یاد بگیرید این نوع طرز فکر را به درستی تشخیص دهید، آن وقت خواهید توانست به آن پاسخ داده و آن را رد کنید. با رد کردن مداوم تفکر منفی، کم‌ کم و به مرور زمان از بین رفته و اتوماتیک‌ وار با طرزفکری منطقی‌ تر و متعادل ‌تر جایگزین خواهد شد.

همه ی مواردی که گفته شد در حوزه ی شناختی علم روان شناسی تعریف می شود. رویکردی که نقش اصلی در زندگی و رفتارهای آدمی را به شناخت نسبت می دهد.

یکی از مهم ترین رویکرد های درمانی برای خطاهای شناختی، درمان شناختی رفتاری است.

پیش خود سعی کنید تا ببینید چند عدد از این خطاهای شناختی را دارید.فراموش نکنید که تنها با فهمیدن اینکه چنین خطاهای شناختی داریم، قادر به ترک و درمان آن نیستیم و معمولاً باید یک فرآیند درمانی را با یک روان شناس شروع کنیم.

معرفی خطاهای شناختی ذهن و آشنایی با تحریف های شناختی

معرفی خطاهای شناختی ذهن

در این بخش از پایگاه دانش فروشگاه اینترنتی برنا اندیشان تصمیم داریم تا یکی دیگر از موضوعات روانشناسی با عنوان معرفی خطاهای شناختی ذهن و آشنایی با تحریف های شناختی را به صورت کامل مورد بررسی قرار دهیم.

معرفی خطاهای شناختی ذهن و آشنایی با تحریف های شناختی

در مقاله معرفی خطاهای شناختی ذهن و آشنایی با تحریف های معرفی انواع خطاهای شناختی شناختی شما عزیزان به صورت کامل با مفهوم تحریف های شناختی آشنا شده و ابعاد مختلف آن بررسی می گردد.

تحریف های شناختی

خطاهای شناختی یکی از حوزه های مهم در روان شناسی و دیدگاه شناختی رفتاری است که در تصمیم گیری و قضاوت فرد از موقعیت تأثیر می گذارد. به عبارت دیگر تحریفات شناختی معرفی انواع خطاهای شناختی افکار ی هستند که باعث می‌ شوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد. هدف مغز از خطاهای شناختی کمک به تصمیم گیری سریع تر و بهتر و دور کردن فرد از بعضی خطرات است. سودی که خطاهای شناختی می رسانند پیامد هایی نیز دارد مانند اضطراب و افسردگی و انواع بیماری های روانی.

اکثر خطاهای شناختی به مرور زمان در مغز ما شکل گرفته ‌اند و با اینکه بسیاری از آن ها به بقاء ما کمک کرده‌اند و یا به فکر کردن سریع ‌تر و تصمیم گیری بهتر مغز ما کمک می‌ کنند، هزینه‌ هایی هم به ما تحمیل می‌ کنند. باور گروهی از روانشناسان آن است که انسان تحت‌تاثیر سه فاکتور مهم می‌باشد.

افکار—احساس— رفتار

در ابتدا فکری به ذهن فرد می‌آید. این فکر احساسی را در او به‌وجود می‌آورد و فرد بر اساس احساس ایجاد شد در او رفتاری انجام می‌دهد. بنابراین هر رفتاری که از ما سر می‌زند ناشی از افکار ما می‌باشد. این نکته اهمیت داشتن افکار درست را بیشتر می‌کند. فکر درست احساس و در نتیجه رفتار درست را ایجاد می‌کند. کسی که احساس و رفتار نادرستی دارد افکار او نیز مسلما با واقعیت مناسبتی ندارد. ما به افکار نادرست خود که با دنیای واقعی تطابقی ندارد خطاهای شناختی می‌گوییم.

انواع خطاهای شناختی

انواع خطاهای شناختی

تعمیم دادن: فرد موضوع و نتیجه ی یک موقعیت را به همه ی موقعیت های دیگر ربط می دهد. مثل کسی که در یک خیابان تصادف می کند و برای همیشه از رفتن به آن خیابان اجتناب می کند.

مقایسه‌های منفی: حالتی از باید بهتر می‌بود ولی بهتر نیست. برای مثال اگرچه بقیه هم کارشان خوب نیست اما ما باید بهتر باشیم، من نسبت به برادرم ماشین سطح پایین‌تری دارم.

در کلیپ زیر به صورت کامل با انواع خطاهای شناختی آشنا خواهید شد.

زود نتیجه‌گیری کردن: مهرداد در رستوران منتظر دوستش است. 40 دقیقه از زمان رسیدن او بر سر قرار گذشته است اما دوستش هنوز نیامده است. مهرداد با خودش فکر می‌کند که حتماً کار اشتباهی از او سر زده و دوستش دارد بدین ترتیب تلافی می کند. این در حالی است که دوستش در ترافیک گیر کرده است.
تصمیم مبالغه آمیز: فرد ، کوچکترین مطلب ناخوشایندی را به کل زندگی خود تعمیم می‌دهد. مثلا اگر فردی در یک آزمونی نمره ضعیفی بگیرد به خود می‌گوید، این نشان می‌دهد که من همیشه در زندگی شکست خواهم خورد و در هیچ زمینه‌ای موفق نخواهم شد.

فاجعه‌انگاری: ما همیشه در انتظار بروز یک فاجعه هستیم. بعنوان مثال، فرد ممکن است در اهمیت یک اتفاق غیرمهم اغراق کند (مثلاً اشتباه خودش یا موفقیت یک نفر دیگر). یا به طور نادرستی اهمیت یک اتفاق مهم را بشکند تا آن اتفاق خردو جزئی به نظر برسد (مثلاً ویژگی‌های مطلوب خود یا نواقص دیگران.

بی‌توجهی به امر مثبت: این نوع از خطاهای شناختی را نیز به‌مقدار زیاد در افراد افسرده می‌توان یافت. فرد به تجربیات و اتفاقات خوبی که برایش پیش می‌آید، بی‌توجه است و یا تعریف‌های خوب دیگران را در مورد خود قبول نمی‌کند. این افراد برای جنبه‌های مثبت زندگی خود ارزشی قائل نمی‌باشند و آن را بی‌اهمیت می‌دانند. اگر در شغل خود موفق است، می‌گوید: آنقدرها هم کار مهمی انجام نداده‌ام، این کار از دست هر کسی بر می‌آید. اگر فردی از او تعریف کند، آن را به حساب تعارف می‌گذارد. او به‌دلیل عزت‌نفس اندکی که دارد، هیچ چیز مثبتی را درباره خود نمی‌پذیرد. اگر در موسیقی رتبه اول شود، می‌گوید اتفاقی بوده و یا آنکه در این سطح، اول شدن ارزشی ندارد. اگر کسی او را مهربان بداند، می‌گوید او حقیقتاً من را نشناخته است، اگر بیشتر من را بشناسد نظرش عوض می‌شود. اگر کسی بگوید امروز سر کار دچار حمله وحشت نشدی، می‌گوید به‌خاطر آن بود که سرم گرم بود وگرنه دچار حمله می‌شدم.

پیشگویی: بدون دلیل کافی، آینده را پیش‌بینی می‌کنید و مترصّد هستید که اتفاق ناگواری برای شما بیفتد. مانند: این امتحان را خراب می‌کنم- اگر بیرون بروم دچار حمله وحشت می‌شوم- افسردگی من خوب نمی‌شود و همیشه غمگین خواهم بود- من ازدواج موفقی نمی‌کنم.

سمبل این نوع خطای شناختی را در کاراکتر گلام در کارتون گالیله می‌توان مشاهده کرد. او دائماً می‌گفت: «کارمون تمومه، من می‌دونم ما موفق نمی‌شیم.»

آشنایی با تحریف های شناختی

آشنایی با تحریف های شناختی

انتزاع انتخابی یا فیلتر ذهنی: در این فرایند فرد معرفی انواع خطاهای شناختی روی جهات منفی خود تمرکز کرده و جهات مثبت را نادیده میگیرد.و نیز بر روی جزییات یک مجموع کلی تکیه کرده و از سایر چنبه های کلی‌تر و واقعی آن مجموعه صرف‌نظر می‌کند. برای مثال فوتبالیستی که چندین گل به ثمر رسانده و چند ضربه را نیز به تیر دروازه زده ، ممکن است تنها بر اثر هدر دادن یک توپ و زدن آن به خارج از زمین، بر روی این اشتباهات تاکید کند. سپس این ورزشکار از جمع یک‌سری حوادث، یک حادثه را به صورت انتخابی انتزاع کرده و از آن نتایج منفی استخراج می‌کند و در نیجه احساس افسردگی می‌نماید.برنز این تفکر را فیلتر ذهنی می‌نامد.افراد افسرده و افراد فاقد عزت نفس کافی جنبه های مثبت خود را غربال کرده و دور میریزند ولی جنبه های منفی خود را بزرگتر می کنند.

استدلال هیجانی : بیتا نگاهی به خانه درهم ریخته و نامرتبش می‌کند و از فکر نظافت کردن و آراستن خانه، حس خستگی و عذاب می‌کند. به خودش می‌گوید: «این کار بی فایده است. چرا باید این کار را بکنم؟ فردا دوباره روز از نو، روزی از نو«.

ذهن خوانی : استنتاج کردن از افکار احتمالی طرف مقابل. مثلا از رفتار فرد و ارتباطات غیر بیانی فرد، به نتیجه گیری برسیم و فکر کنیم که ذهن او را خوانده ایم. بدون سوال کردن از فرد، از رفتار او ذهن او را بخوانیم که مثلا چه تفکری دارد یا می خواهد چه کار کند؟ ذهن‌خوانی به این امر اشاره می کند که انگار می‌دانیم فرد دیگری در مورد ما چه فکر می‌‌کند یا آنان می دانند ما درباره ی آنان چه فکری می کنیم . برای مثال فردی ممکن است نتیجه‌گیری کند که دوستش از او خوشش نمی‌آید، به دلیل این که او با وی خرید نرفته است. در حقیقت، دوست این شخص ممکن است دلیل دیگری برای عدم قبول دعوت وی داشته باشد. مثلا ممکن است به دیگری قول داده باشد.

خطای همه یا هیچ: یکی دیگر از خطاهای شناختی تفکر «همه یا هیچ» است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کامل‏ترین و بالاترین سطح مورد نظر خود نرسد، گویی هیچ موفقیتی به‏دست نیاورده است. چنین فردی اصلاً به دارایی نسبی معتقد نیست و دارایی را مطلق می‏بیند و می‏گوید: دارایی یا هست یا نیست، و کم و زیاد برای او معنا ندارد. برای مثال، دانشجویی که برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمره‏اش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر شده است، ولی به حد ایده‏ آل نرسیده، گاهی با خود فکر می‏کند که تلاش‏هایش هیچ فایده‏ای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییر نکرده است. این خطای شناختی، همان تفکر همه یا هیچ است. چنین فردی وظیفه خود را انجام داده و تلاش بیشتری نسبت به قبل داشته است. از این‏رو، به خاطر وظیفه‏ ای که انجام داده است، نباید نگران باشد.

معرفی یار مهربان

کتاب هنر شفاف اندیشیدن

کتاب هنر شفاف اندیشیدن

نویسنده: رولف دولبی

ترجمه: عادل فردوسی پور

منبع: فنون شناخت درمانی (1388). تالیف رابرت لیهی، ترجمه لادن فتی و همکاران، چاپ دوم، انتشارات دانژه.

فهرست 17 نوع خطای شناختی ( cognitive biase) یا تحریف های ذهنی معروف + 180 خطای شناختی شناسایی شده در تصویر انگلیسی

فهرست 17 نوع خطای شناختی ( cognitive biase) یا تحریف های ذهنی معروف + 180 خطای شناختی شناسایی شده در تصویر انگلیسی

فهرست خطاهای شناختی
طبقه‌بندی افکار خودکار تحریف شده شامل 17 نوع خطای شناختی می‌باشد که به توضیح آن‌ها می‌پردازیم. (لیهی، هالند و مک گین، 2012)
ذهن خوانی
بدون داشتن مدرک کافی در مورد فکر دیگران، فرض می‌کنید می‌دانید دیگران در موردتان چگونه فکر می‌کنند. «او فکر می‌کند من یک بازنده‌ام».
پيشگويی کردن
پیش‌بینی می‌کنید آینده تاریک و منفی است، کارها خوب پیش نمی‌رود یا خطری در پیش است. «من در امتحان مردود می‌شوم» یا «من شغلی پیدا نخواهم کرد».
فاجعه سازی
شما بر اين باوريد كه آنچه كه اتفاق افتاده است يا اتفاق خواهد افتاد آنچنان دردناك و غيرقابل تحمل خواهد بود كه شما نمي توانيد آن را تحمل كنيد . مثلاً: "اگر در امتحان رد شوم، وحشتناك است."
برچسب زدن
یك ويژگي منفي خيلي كلي را به خود و ديگران نسبت مي دهيد. مثلاً: «من دوست داشتني نيستم» يا «او بي‌لياقت است». برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. به جای اینکه بگویید«اشتباه کردم». به خود برچسب منفی می‌زنید: «من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره می‌زنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می‌کنید ، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما «بازنده» و «احمق» به این شکل وجود ندارد. این برچسب ها تجربه‌های بی‌فایده‌ای هستند که منجر به خشم، اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می‌شوند. گاه برچسب متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی می زند ممکن است او را متکبر بنامید. بعد احساس می کنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه بر سر«شخصیت» یا «جوهر و ذات» او است. در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می‌کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی‌شود.
نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت
ادعا معرفی انواع خطاهای شناختی می‌کنید کارهای مثبت خودتان یا دیگران ناچیز و کم اهمیت‌اند. «آن مورد چیزی است که همسران باید انجام دهند، بنابراین وقتی همسرم با من خوب است (آن کار را انجام می‌دهد) به حساب نمی‌آید» یا «کسب آن موفقیت‌ها راحت و آسان بود بنابراین واجد اهمیت نیستند».
افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبه ها ی مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه می دهند. با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانند، معتقدند که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می دهد.

فيلترگذاری منفی
در این حالت تقریبا می‌توان ادعا کرد فرد منحصراً بر جنبه هاي منفي متمركز مي‌شود و به ندرت به جنبه هاي مثبت توجه مي‌كند. مثلاً: "اگر نگاهي بياندازيد متوجه مي شويد چه تعداد آدم هايي هستند كه مرا دوست ندارند".افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنند و بقیه را فراموش می کنند.عدم توانایی در دیدن بخش های مهمتر این حوادث ، عاملی است که ذهن ما را درگیر می کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند.
تعميم بیش از حد
بر مبنای یک اتفاق ساده یک الگوی کلی منفی را ادراک می‌کنید. «‌این مسأله همیشه برای من اتفاق می‌افتد، انگار در خیلی از امور شکست می‌خورم».
افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می بینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است ، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند.
تفكر دو قطبی (سیاه و سفید)
اتفاقات یا افراد را به‌صورت همه‌یا هیچ در نظر می‌گیرید. «هیچ کس مرا نمی‌پذیرد» یا «انجام آن کار کاملاً وقت تلف کردن بود».
در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است . فرد یک رفتار، فکر، موفقیت ، پدیده یا موضوع را کلا سفید یا سیاه می بیند. هر چیز کمتر از کامل ، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار ، یک فعالیت و یا یک امتیاز ، آنها را از مزایای آن امر محروم می کند. به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلا هیچ ماشینی را نمی خواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمت های زندگی دیده می شود. در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان می دارد که اگر این تعداد دانشجو بود و با این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت. با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد.

بايدها
رويدادها برمبناي اين كه چطور بايد مي‌بودند تفسير مي‌كنيد و نه بر مبناي اين كه واقعاً چطور هستند. مثلا «بايد خوب عمل كنم، و اگر خوب عمل نكنم يعني شكست خورده ام». انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید و انتظار دارید. همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت: «نباید اینهمه اشتباه می کردم». آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت. انواع و اقسام کلماتی که «باید» را به شکلی تداعی می کنند، همین روحیه را ایجاد می نمایند. آن دسته از عبارت های «باید» دار که بر ضد شما به کار برده می شوند، به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند. اما همین باورها، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد « نباید این قدر سمج باشد».
شخصی سازی
به خاطر اتفاقات ناخوشايند منفي ، تقصير زيادي را به صورت غير منصفانه به خود نسبت مي دهيد و به اين موضوع توجه نمي كنيد كه ديگران باعث اتفاقات خاص مي شوند مثلاً "ازدواجم به بن بست رسيد، چون من شكست خوردم"
سرزنش کردن
بر اشخاص دیگر به‌عنوان منبع احساسات منفی‌تان تمرکز می‌کنید و از پذیرش مسئولیت برای تغییر خود امتناع می‌کنید. «‌او به‌خاطر احساسی که الآن دارم مرا سرزنش می‌کند» یا «والدینم، باعث همه‌ی مشکلاتم هستند».
مقايسه غيرمنصفانه
وقایع را برحسب استانداردهایی که غیرواقع‌بینانه هستند تعبیر می‌کنید. برای مثال، در ابتدا بر افراد دیگری که از شما بهتر عمل می‌کنند متمرکز می‌شوید و خود را در مقایسه با آن‌ها حقیرتر احساس می‌کنید. «‌او از من موفق‌تر است» ‌یا «در امتحان دیگران بهتر از من عمل کردند».سلامت و مهر

تاسف خوردن
بر این عقیده تمرکز می‌کنید که در گذشته می‌توانستید بهتر عمل کنید تا اینکه بر این متمرکز شوید که در حال حاضر می‌توانید بهتر عمل کنید. «اگر سعی می‌کردم می‌توانستم شغل بهتری داشته باشم» یا «نباید آن حرف را می‌گفتم».
چه می شود اگر؟
به پرسیدن یک سری سؤالات در مورد اینکه چه می‌شود اگر بعضی چیزها اتفاق بیفتند ادامه می‌دهید در حالی که در پاسخ دادن به هر یک از سؤالات ناکام می‌مانید. «بله اما اگر مضطرب شوم چه می‌شود؟» یا «چه می‌شود اگر نتوانم نفسم را حبس کنم؟».
استدلال هیجانی
اجازه می‌دهید احساساتتان شما را در تفسیر واقعیت راهنمایی کند. «احساس می‌کنم افسرده‌ام پس ازدواجم صورت نمی‌گیرد».
ناتوانی در عدم تأييد
هرگونه مدرک یا بحثی را که ممکن است با افکار منفی‌تان در تناقض باشد، رد می‌کنید. برای مثال، هنگامی که فکر می‌کنید «دوست داشتنی نیستم» به‌طور نامربوطی هر مدرکی را که نشان دهد مردم شما را دوست دارند رد می‌کنید و به‌دنبال آن فکر شما نمی‌تواند رد شود. «این مشکل واقعی نیست، مشکلات عمیق‌تری وجود دارند. عوامل دیگری در این امر دخیل‌اند».
تمرکز بر قضاوت یا قضاوت گرایی
خود، دیگران و وقایع را به‌صورت خوب- بد یا بالاتر- پایین‌تر ارزیابی می‌کنید تا به‌صورت توصیفی، تأکیدی یا درکی. به‌طور مستمر خود و دیگران را بر اساس استانداردهای اختیاری ارزیابی می‌کنید و در می‌یابید که خودتان و دیگران در مقایسه با این استانداردها پایین‌تر هستید. شما بر قضاوت در مورد خود و دیگران متمرکز می‌شوید. «من در دانشکده خوب عمل نکردم» یا «اگر به بازی تنیس ادامه ندهم، خوب عمل نخواهم کرد» یا «ببین او چقدر موفق است، من موفق نیستم».

منبع : تکنیک های شناخت درمانی لیهی، حمید پور

برچسب ها: تمرکز بر قضاوت یا قضاوت گرایی ناتوانی در عدم تأييد استدلال هیجانی چه می شود اگر؟ تاسف خوردن مقايسه غيرمنصفانه سرزنش کردن شخصی سازی بايدها تفكر دو قطبی (سیاه و سفید) تعميم بیش از حد فيلترگذاری منفی ذهن خوانی پيشگويی کردن فاجعه سازی برچسب زدن نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت این مطلب را به اشتراک بگذارید :



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.