تکنیکال یا فاندامنتال؟


شما معامله کننده هستید یا سرمایه گذار؟

تکنیکال یا فاندامنتال؟

دو سبک تحلیل در آموزش فارکس تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال است.مشخصا هر دو نوع تحلیل فاندامنتال (بنیادی) و تکنیکال (فنی) برای معامله کردن در بازار فارکس اهمیت دارند. اما هرگاه با معامله‌گران مجرب و موفق فارکس در این زمینه صحبت می‌شود، معمولا توافق نظری درباره اینکه کدام یک از این دو نوع تحلیل بر دیگری برتری دارد، با هم ندارند.

حتی در مورد اینکه یک معامله‌گر مبتدی باید بر کدام نوع تحلیل تاکید و بررسی بیشتری داشته باشد نیز اشتراک نظر ندارند.

برخی معامله‌گران فارکس می‌گویند صرفا با تکیه بر تحلیل تکنیکال معامله کنید و یک دید کلی از جنبه فاندامنتال نیز داشته باشید. برخی دیگر تا حد زیادی تحلیل تکنیکال را نادیده می‌گیرند و صرفا روی تحلیل فاندامنتال تمرکز می‌کنند.

بالاخره حق با کدام گروه است؟ پاسخ این سوال بسیار به سبک معاملاتی شما وابسته است.

از آنجاییکه معامله‌گران تازه‌کار معمولا اطلاع ندارند که از چه سبکی باید پیروی کنند، یا اینکه چه روشی بیشتر با شخصیت آنها مطابقت دارد، ممکن است این پرسش برای آنها قدری گیج‌کننده باشد. اما مشاهدات عمومی وجود دارند که می‌تواند در پاسخ به این سوال که چرا بعضی معامله‌گران برای تحلیل فاندامنتال اهمیت بیشتری قائل هستند و برخی دیگر برای تکنیکال، کمک کند.

اصول و مبانی

نوسانات ارزش ارزها نسبت به یکدیگر، محرک بازار فارکس است. ارزش ارزها در وهله اول به دلیل عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در طول زمان تغییر می‌کنند. این موضوع تحت عنوان تحلیل فاندامنتال شناخته می‌شود. اگر ارزش فاندامنتالی یک ارز به علت بروز تحولاتی در سیاست‌های مالیاتی، اوضاع اقتصادی، توافقات تجاری و غیره تغییر کند، در این صورت قیمت جفت‌ارزی که این تغییرات به آن مربوط می‌شود نیز دچار تغییر می‌شود.

از طرف دیگر، تقاضا برای یک ارز نیز قیمت آن را در برابر سایر ارزها تغییر می‌دهد. اگر مردم حجم بالایی از یک ارز را خریداری کنند یا به فروش برسانند، ارزش آن قطعا تغییر خواهد کرد. این حرکات و نوسانات، کف و سقف‌های نمودار قیمت جفت‌ارزها را تشکیل می‌دهند و غالبا به مسائل فاندامنتالی وابسته نیستند. البته تغییرات فاندامنتالی محرک میزان تقاضا هستند. اما نوسانات کوچکی که در ارزش ارزها رخ می‌دهد، اغلب نتیجه این است که چه کسی به بازار ورود می‌کند و چه کسی از آن خارج می‌شود.

فرایند فاندامنتال

تغییرات فاندامنتال در ارزش یک ارز اغلب نسبتا قابل توجه و بلندمدت هستند. برای مثال، فرایندی که در طول آن یک کشور دچار رکود اقتصادی می‌شود، معمولا چند ماه به طول می‌انجامد. و در این شرایط، این مساله می‌تواند تغییرات بزرگی در ارزش ارز آن کشور ایجاد کند.

از طرف دیگر، اگر کشوری اقتصاد خود را به درستی مدیریت کند، در عرض چند سال ارزش ارز آن کشور می‌تواند به اندازه دو یا حتی سه برابر ارتقاء پیدا کند. استدلال‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه همین موضوع می‌تواند بر تراز تجاری و فشارهای تورمی نیز موثر باشد.

تغییرات تکنیکال

به لحاظ تکنیکالی، بازار فارکس با توجه به جمعیتی که در یک زمان یکسان قصد خرید یا فروش دارند حرکت می‌کند. برای مثال، اگر شخصی بخواهد حجم مشخصی از یک ارز را بفروشد، به خریدارانی که در آن لحظه در بازار حضور دارند می‌فروشد.

زمانی که خریداران ناامید و دلسرد می‌شوند، معامله‌گران فارکس باید برای جلب نظر خریداران قیمت پایین‌تری پیشنهاد بدهند. و هنگامی که فروشندگان مایوس می‌شوند، افرادی که قصد خرید دارند باید قیمت بالاتری پیشنهاد بدهند. تمام این اتفاقات بسته به حجم معاملات، ممکن است در عرض چند صدم ثانیه صورت بگیرد.

اگر انتظاراتی مبنی بر سقوط ارزش یک ارز وجود داشته باشد، در این حالت افراد بیشتری برای فروش آن وارد بازار می‌شوند و در نتیجه ارزش آن ارز افت می‌کند و برعکس.

معاملات میان‌روزی و بلندمدت

از توضیحات فوق می‌توان اینطور برداشت کرد که تحلیل فاندامنتال بیشتر به معاملات بلندمدت مربوط می‌شود. در مقابل، معامله‌گران میان‌روزی بیشتر به تحلیل تکنیکال علاقه نشان می‌دهند. اینکه یک معامله‌گر برای چه مدت زمانی در یک معامله باقی می‌ماند، معمولا نشان می‌دهد که چه میزان به تحلیل فاندامنتال و تکنیکال توجه دارد.

ممکن است معامله‌گران بلندمدت نیز از تحلیل تکنیکال برای تعیین زمان مناسب جهت ورود به روند بلندمدتی که وقوع آن را از روی تحلیل فاندامنتال تشخیص داده‌اند، استفاده کنند. معامله‌گران کوتاه‌مدت و میان‌روزی هم ممکن است تکنیکال یا فاندامنتال؟ از تحلیل فاندامنتال برای دریافت یک دید کلی از روند جاری استفاده کنند، اما غالب توجه و تمرکز آن‌ها روی تحلیل تکنیکال است.

فاندامنتال یا تکنیکال، مسئله این است!

با نگاهی گذرا به آمار و ارقام و شاخص‌ها در ماه‌های اخیر به راحتی می‌توان پی برد که پررونق‌ترین حوزه اقتصادی، بازارسرمایه و بورس اوراق بهادار بوده است.

ورود بیش از یک میلیون نفر سرمایه‌گذار جدید در 18ماه اخیر و صعود بی‌سابقه شاخص بورس دلیلی بر این مدعاست. در این رابطه عوامل متعددی ازجمله افزایش نرخ ارز و تورم، افزایش سودآوری شرکت‌ها، ایجاد فضای آرام توأم با امید و تحولات سیاسی اخیر دخیل بوده است. لیکن با توجه به افزایش نسبتا زیاد نسبت قیمت به درآمد(P/E) واضح است که سرمایه‌گذاران امید زیادی به آینده دارند. به بیان دیگر می‌توان گفت که افزایش روزانه شاخص بورس نشان‌دهنده آن است که از نظر فعالان این حوزه ارزش ذاتی سهام از ارزش بازار آن بیشتر است، لذا این موضوع باعث می‌شود که شاهد افزایش روزانه قیمت بازار سهام برخی از شرکت‌ها باشیم. 2 روش متداول درخصوص تعیین ارزش ذاتی سهام توسط سرمایه‌گذاران به‌کار گرفته می‌شود که عبارت است از روش«فاندامنتال» یا بنیادی و روش «تکنیکال» یا فنی.

در تحلیل بنیادی فرض بر آن است که ارزش ذاتی اوراق بهادار تابعی از متغیرهای بنیادی است که ترکیب این متغیرها بازده مورد انتظار را مشخص می‌کند. در این روش ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی متغیرهای بنیادی صورت می‌گیرد تا با ارزش بازار سهام مورد مقایسه قرار گیرد. به بیان دیگر اگر ارزش ذاتی سهام بیش از ارزش بازار آن ارزیابی شود، زمان برای خرید مناسب است و اگر ارزش ذاتی سهام کمتر از ارزش بازار آن ارزیابی شود، زمان برای فروش مناسب خواهد بود. در تحلیل بنیادی از رویکرد قیاسی یا همان کل به جزء استفاده می‌شود؛ بدین‌ترتیب که ابتدا اقتصاد و بازار در کل تجزیه و تحلیل شده تا بتوان زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری را تشخیص داد. سپس صنایع یا بخش‌هایی از اقتصاد که دارای چشم‌اندازهای آتی مناسبی است تحلیل می‌شود.

در پایان اگر زمان برای سرمایه‌گذاری مناسب تشخیص داده شود و صنایع مناسبی برای کسب بازده مطلوب وجود داشته باشد، شرکت‌های مربوط به صنایع موردنظر تجزیه و تحلیل می‌شوند تا بتوان سبد مناسبی از سهام را خریداری کرد. درخصوص گام اول یعنی تجزیه و تحلیل کلی از وضعیت اقتصادی باید توجه داشت که بازار سهام قسمتی مهم و حیاتی از کل اقتصاد به شمار می‌رود. بدیهی است که ارتباطی قوی بین بازار سهام و اقتصاد وجود دارد، لذا اگر وضعیت اقتصادی مطلوب نباشد، عملکرد بیشتر شرکت‌ها و بازار سهام نیز ضعیف خواهد شد؛ در نتیجه یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای زمانی اقدام به خرید سهام خواهدکرد که وضعیت مناسبی را از جهت کل اقتصاد در آینده متصور باشد. در گام دوم یعنی تجزیه و تحلیل صنایع، داده‌هایی نظیر فروش، سود سهام، سود تقسیمی، ساختارسرمایه، خطوط تولید و قوانین و مقررات مدنظر قرار می‌گیرد. سرمایه‌گذاران با توجه به شرایط فعلی و چشم‌اندازهای آتی اقتصاد، به‌دنبال پاسخ دادن به سؤالاتی نظیر اینکه کدام یک از صنایع احتمالا سود خوبی ارائه خواهد کرد؟ کدام یک از صنایع نسبت قیمت به درآمد مطلوبی خواهد داشت؟ یا اینکه کدام یک از صنایع بیشتر تحت‌تأثیر رویدادهای بالقوه آتی ممکن است قرار گیرد؟ هستند. نهایتا در گام سوم به تحلیل شرکت‌های صنعت یا صنایع مورد نظر پرداخته می‌شود. در این رابطه می‌توان متغیرهایی نظیر قابلیت نقدینگی، تعداد سهام در دست عموم و ترکیب سهامداران، میزان دادوستد سهام، سودآوری، منابع مالی، موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، تغییرات تکنولوژیک و مدیریت را درنظر داشت.

تحلیل‌گران فنی نیز بر این باورند که می‌توانند با استفاده از ابزارهایی نظیر انواع نمودارها، اوراق بهاداری که ارزش ذاتی‌شان بیش از ارزش بازار آنهاست را شناسایی کنند. در این شیوه فرض بر آن است که قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند و همچنین قیمت‌ها رفتارهای خود را تکرار خواهند کرد. این گروه از تحلیل‌گران با درنظر گرفتن قیمت بازشدن، بسته شدن، حداقل و حداکثر یک سهم سعی می‌کنند آینده آن را پیش‌بینی کنند. در واقع می‌توان گفت که در روش فنی سعی می‌شود با بررسی رفتار قیمت، پیروزی عرضه یا تقاضا را پیش‌بینی کرد.

در یک مقایسه اجمالی بین 2روش رایج مذکور می‌توان دریافت که روش بنیادی روشی است که بیشتر، بازار را مبتنی بر منطق می‌داند درحالی‌که روش فنی عمدتا بازار را بر پایه مسائل روانشناختی و رفتاری مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. بسیاری از سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای به‌دنبال پاسخ این سؤال هستند که کدام یک از این روش‌ها سودمندتر است؟ ارائه پاسخی قاطع به این پرسش کمی مشکل است اما می‌توان گفت که بسیاری از سرمایه‌گذاران حرفه‌ای از ترکیب هر دو روش استفاده می‌کنند؛ به‌عنوان مثال درخصوص ارزیابی وضعیت اقتصادی و شناخت صنایع دارای چشم‌انداز آتی مناسب و انتخاب شرکت‌ها از روش بنیادی استفاده می‌کنند و درخصوص تعیین زمان مناسب برای خرید یا فروش از روش فنی بهره می‌گیرند.

تحلیل تکنیکال چیست و چه مزایایی نسبت به تحلیل بنیادی دارد ؟

حتما درباره تحلیل نمودارهای قیمت یا به اصطلاح تحلیل تکنیکال چیزهایی شنیده‌اید. در این مطلب قصد داریم در مورد این نوع تحلیل، مطالب جامع‌تری ارائه کنیم و مزایای آن را نیز بررسی نماییم. اگر بخواهیم تعریف تحلیل تکنیکال(یا تکنیکی) را در یک جمله و بصورت خلاصه بگوییم، تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیش‌بینی آینده روند قیمت‌ها می‌باشد.
رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل می‌باشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل می‌باشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند .
3ـ تاریخ تکرار می شود .

1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است

شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهوده‌ای باشد.
یک تحلیل‌گر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیل‌گران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.

چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینی‌های اقتصادی و بنیادی می‌باشد. برداشت تکنسین‌ها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شده‌اند.

پس در این مبحث ما به این نتیجه می‌رسیم که یکتحلیلگر تکنیکال نیز به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.
قریب به اتفاق تحلیل‌گران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.
این یک قانون است که تحلیل‌گر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمت‌ها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیل‌گر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.

باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیل‌گر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمی‌کنند) سود بیشتری کسب کند.
پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت.

یک تحلیل‌گر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوش‌تر باشد و یا قادر باشد که پیش بینی‌های متحیرانه‌ای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال می‌تواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.

2 – قیمت ها براساس روندها حرکت می‌کنند

ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بی‌فایده است .
هدف از ترسیم نمودار قیمت، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمت‌های آتی، روند آینده را مشخص کنند.
نظریه ثابت شده‌ای نیز وجود دارد که می‌گوید قیمت‌ها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمت‌ها به روند فعلی خود را ادامه می‌دهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند.
این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران تکنیکال می‌باشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ می‌کنند.

3 – تاریخ تکرار می‌شود

بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسان‌ها می‌باشد .
به عنوان مثال الگوهای نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شده‌اند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمت‌ها هستند.
نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کرده‌اند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث می‌شود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم.
بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم : تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …

مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟

مزیت اول- انعطاف‌پذیری و سازگاری با همه بازارها

یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل‌ تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.

چارتیست ( تحلیلگر بازار بورس ) به راحتی می‌تواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورت‌های مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمی‌توانند از جایی که هستند دور شوند.

به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، می‌توانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیل‌گر بنیادی باید ابتدا صورت‌های مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیل‌گر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست می‌دهد ولی این تحلیل‌گر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطاف‌پذیر مانند تحلیل‌ تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.

مزیت دوم- قابل استفاده برای بازه‌های زمانی مختلف

یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازه‌های زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معامله‌گران روزانه چه معامله‌گران چند روزه و کوتاه‌مدت و چه خریداران میان‌مدت و چه افرادی که در بازه‌های زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش می‌باشند، می‌توانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمی‌شود و این سلیقه و روش کار معامله‌گر می‌باشد که در چه بازه‌ای به تحلیل بپردازد.

تحلیل‌گر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص می‌کند که قصد پیش‌بینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد می‌گویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.

این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاه‌مدت هستند در واقع تحلیل‌گر تکنیکال برای پیش‌بینی بازه‌های زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده می‌کند و به دلیل همین تکنیک‌ها می‌باشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.

مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام

همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیل‌گر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی می‌کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیل‌گر فاندامنتال به وسیله آن نشان می‌دهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیل‌گر فاندامنتال می‌گوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.

هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیش‌بینی اینکه قیمت‌ها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد می‌پردازند. یک تحلیل فاندامنتال علت‌های تغییر قیمت را بررسی می‌کند حال آنکه یک تحلیل‌گر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش می‌کشاند. تحلیل‌گر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علت‌ها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیل‌گر فاندامنتال همواره به علت‌ها و دلایل تغییر قیمت می‌پردازد.

بیشتر معامله‌گران خود را در یکی از دو دسته تحلیل‌گران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقه‌بندی می‌کنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیل‌گران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیل‌گران تکنیکی نیز تلاش می‌کنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.

مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علت‌ها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکت‌های مهم بازار، یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیل‌گر تفاوت‌های زیادی را در برداشت‌هایشان و روند قیمت مشاهده می‌کنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک می‌کنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.

این اختلافات ظاهری را شاید بتوان این‌گونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایه‌ای جدیدی می‌شود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث می‌شود تا تحلیل‌گر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایه‌ای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشته‌اند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمت‌ها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایه‌ای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.

بعد از مدتی تحلیل‌گر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک می‌کند و می‌خواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت می‌برد. او می‌داند که معامله‌گران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید می‌باشد مواجه می‌شوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.

در تأیید تحلیل تکنیکال می‌توان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیل‌گر تکنیکال به تحلیل‌هایش به مراتب بیشتر از یک تحلیل‌گر فاندامنتال می‌باشد. اگر یک معامله‌گر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق می‌گوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی می‌کند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.

در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر می‌آید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.

حتما در بورس تهران مشاهده کرده‌اید که گاهی اوقات بیشتر معامله‌گران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ می‌کنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت می‌شود. حال در این وضعیت آیا تحلیل‌گر بنیادی می‌تواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل ‌بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورت‌های مالی و… نیاز دارد، بسیار وقت‌گیرتر از تحلیل تکنیکال نیز می‌باشد.

ولی برای تحلیل‌گر تکنیکال هیچ فرقی نمی‌کند سهامی که می‌خواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیل‌گر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه می‌کند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی می‌کند و وارد آن می‌شود.

با یادگیری تحلیل تکنیکال می‌توانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیل‌گر بنیادی باید ابتدا صورت‌های مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.

تحلیل‌گر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست می‌دهد ولی این تحلیل‌گر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطاف‌پذیر مانند تحلیل‌ تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.

تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی با مقایسه جزئیات آن ها

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، دو نوع اصلی تحلیل در بازار مالی هستند، که اگر در فکر شروع کسب و کار سرمایه گذاری خود هستید، حتما راجع به آن ها مطالبی را خوانده یا شنیده اید. هر دوی تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال، به صورتی طراحی شده اند تا دیدگاهی از آینده تغییرات قیمت ها در بازار را در اختیار معامله گران بگذارند، و همین موضوع کلید یک سرمایه گذاری موفق است. با این که هردوی آن ها می توانند برای ارزیابی بازار پیش از سرمایه گذاری در یک سکیوریتی خاص مفید واقع شوند، اما تفاوت های زیادی با هم دارند. در این مقاله تفاوت های تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی را بررسی می کنیم، تا شما متوجه شوید که چه زمانی و چگونه باید از این دو تحلیل استفاده نمایید.

  • 1. تحلیل تکنیکال و فاندامنتال
  • 2. تفاوت های تحلیل تکنیکال و بنیادی
    • 2.1. تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در اهداف
    • 2.2. زمان
    • 2.3. تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی در ایجاد ارزش
    • 2.4. اهمیت روند
    • 2.5. تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در داده های ورودی

    تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

    تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

    تحلیل تکنیکال منحصرا بر تغییرات قیمت یک سکیوریتی در طول زمان تمرکز دارد، و از این اطلاعات برای پیش بینی تغییرات قیمت در آینده استفاده می نماید. در تحلیل تکنیکال یک اصل وجود دارد که می گوید، همه چیز قیمت است. مهم نیست که علت آن چه بوده است، و چه عوامل دیگری می توانند باعث تغییر قیمت شوند. تحلیل گران تکنیکال بر این باور هستند که تاریخ تکرار می شود، و همراه با آن روند قیمت ها نیز تکرار می شود.

    از سوی دیگر تحلیل بنیادی بر عوامل اقتصادی و مالی ای که ممکن است بر یک کسب و کار تاثیر داشته باشند، نظر می کند. تحلیل گران بنیادی با اعداد و آمار و همچنین عوامل کمی و کیفی سر و کار دارند، تا دیدگاهی جامع از نحوه تغییر قیمت ها داشته باشند. سپس تحلیل یک مقدار و ارزش را تولید می کند که می توان آن را با ارزش فعلی سکیوریتی مقایسه کرد، و در این صورت به سرمایه گذار کمک می کند که تصمیمش را در جهت خرید یا فروش آن در بازار بگیرد. در ادامه این مقاله تفاوت های اصلی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی را همراه با جزئیات بیشتر بیان می کنیم.

    تفاوت های تحلیل تکنیکال و بنیادی

    تفاوت های تحلیل تکنیکال و بنیادی

    تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در اهداف

    تحلیل بنیادی بر قیمت های پیش بینی شده سهام، بر اساس شرایط اقتصادی و صنعت و آمار شرکت تمرکز دارد. این تحلیل به دنبال کمک به سرمایه گذاران برای پیش بینی دقیق و تصمیم گیری صحیح است، در حالی که تحلیل تکنیکال، تنها بر قیمت بازار تمرکز دارد، تا بدون در نظر گیری عواملی که ممکن است نتیجه را تغییر دهند، اتفاقات آینده را پیش بینی کند.

    در تحلیل تکنیکال، هدف این است که در زمانی معامله گر خرید کند، که فکر می کند می تواند بعدا آن را به قیمت بیشتری بفروشد، در حالی که در تحلیل بنیادی، به محض این که قیمت بازار به پایین تر از مقدار واقعی حاصل از تحلیل افت کند، معامله گر آن را می خرد.

    تحلیل بنیادی، برای پیش بینی ارزش های سکیوریتی های بلند مدت طراحی شده است، در حالی که تحلیل تکنیکال تغییرات قیمتی آن ها در کوتاه مدت را تعیین می کند. در کل تحلیل بنیادی بیشتر برای سرمایه گذاران صبوری خوب است که مقادیری را برای مدت طولانی سرمایه گذاری می کنند، و خریدشان را برای چندین سال نگه داری کرده و پس از یک مدت طولانی سودشان را دریافت می کنند.

    از سوی دیگر تحلیل تکنیکال، سرمایه گذار یا معامله گر را قادر می سازد تا سکیوریتی ها را برای سود کوتاه مدت خرید و فروش کند. تحلیل تکنیکال برای خرید و نگه داری سکیوریتی ها تکنیکال یا فاندامنتال؟ مناسب و کارآمد نیست. در تحلیل تکنیکال نمودارهای سهام را می توان به چند هفته، چند روز، و حتی چند دقیقه محدود کرد، اما با استفاده از تحلیل فاندامنتال، باید اطلاعات چندین فصل یا چندین سال را بررسی کنید، تا بتوانید سود طولانی مدت آن را پیش بینی نمایید.

    تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی در ایجاد ارزش

    فردی که تحلیل تکنیکال انجام می دهد، بر این باور است که هیچ سهامی ارزش واقعی ندارد، و قیمت سهام بر عرضه و تقاضا در بازار بستگی دارد. از سوی دیگر، تحلیل گر بنیادی ارزش ذاتی سهام را بررسی می کند. سپس آن ارزش را با قیمت بازار مقایسه می کند. هنگامی که قیمت بازار از ارزش ایجاد شده کمتر شود، وقت خرید فرا رسیده است، و هنگامی که قیمت بازار بالاتر باشد، زمان فروش و کسب سود در بلند مدت است.

    اهمیت روند

    در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، نیازی نیست که روند گذشته سهم را به دست آورد و تغییرات قیمتی در طول تاریخ را مطالعه کرد، اما تحلیل تکنیکال بر این عقیده است که روند گذشته دوباره تکرار خواهد شد، و تغییرات کنونی را می توان برای مطالعه روند در آینده به کار تکنیکال یا فاندامنتال؟ برد. به بیان ساده تر، روندها تقریبا مهم ترین بخش از تحلیل تکنیکال هستند، چرا که قیمت های تمامی سکیوریتی ها در گردش است و روند گذشته دوباره اتفاق خواهد افتاد.

    تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در داده های ورودی

    تحلیل تکنیکال در جنبه های بسیاری با تحلیل بنیادی تفاوت دارد. یکی از این جنبه ها این است که قیمت و حجم ترند سهام، تنها ورودی های تحلیل تکنیکال هستند، چرا که آن ها بر این باورند که تمام اطلاعات لازم برای پیش بینی تغییرات قیمت، در قیمت بازار قرار دارد. از سوی دیگر، تحلیل تکنیکال تمامی عواملی که ممکن است بر قیمت سکیوریتی تاثیر داشته باشند را مورد بررسی قرار می دهد، تا دیدگاهی جامع از شرایط اقتصادی داشته باشد و بتواند پیش بینی خوبی انجام دهد.

    تحلیل گران تکنیکال، معمولا کار خود را با نمودارهای نشان دهنده تغییر قیمت ها در طول تاریخ شروع می کنند، در حالی که تحلیل گران بنیادی با وضعیت مالی شرکت آغاز می کنند و برای ایجاد ارزش با اعداد سر و کار دارند. بررسی وضعیت درآمد، ترازنامه، و وضعیت جریان نقدینگی یک شرکت، در تحلیل بنیادی بسیار مهم است، در حالی که تحلیل تکنیکی، تنها بر تغییرات و حجم قیمت ها تمرکز دارد. تحلیل گران تکنیکال بر این باورند که نیازی به تحلیل وضعیت مالی یک شرکت نیست، چرا که قیمت، خود شامل تمامی مورد نیاز برای پیش بینی آینده بازار است.

    تجارت یا سرمایه گذاری؟

    تجارت یا سرمایه گذاری؟

    پیش از این که یکی از این دو نوع تحلیل را انتخاب کنید، باید به این سوال پاسخ دهید:

    شما معامله کننده هستید یا سرمایه گذار؟

    تحلیل فاندامنتال یا بنیادی هنگامی کارآمد است که شما بخواهید در یک شرکت سرمایه گذاری کنید، و برای بازگشت سرمایه و سودتان، به ارزش واقعی آن ها تکیه نمایید. از سوی دیگر تحلیل تکنیکال، یک استراتژی معامله است، که در زمانی که بخواهید از روند یا فرصت های بازار سود کوتاه مدت کسب کنید، به کار شما خواهد آمد.

    همان طور که پیشتر در همین مقاله گفتیم، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی اهداف متفاوتی دارند. تحلیل تکنیکال برای پیش بینی آینده بر تغییرات و معاملات کوتاه مدت و میان مدت تمرکز دارد، در حالی که تحلیل گران بنیادی، تلاش می کنند تا یک سرمایه گذاری بلند مدت در یک کسب و کار داشته باشند.

    بنابراین اول از همه، باید هدف خود را تعیین تکنیکال یا فاندامنتال؟ کنید، و بدانید که آیا یک سرمایه گذار با اهداف بلند مدت هستید، یا تاجری هستید که می خواهید در مدت های کوتاه زمانی، به بیشترین سود ممکن دست یابید.

    سخن آخر

    تحلیل

    همان طور که احتمالا متوجه شده اید، هر دوی این روش ها برای تحقیق و پیش بینی روند آینده و تغییرات در قیمت بازار استفاده می شوند. تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، تفاوت های زیادی با هم دارند، و برای اهداف متفاوت با استفاده از ابزار و داده های ورودی متفاوت طراحی شده اند.

    هر چند بسیاری از سرمایه گذاران، با ترکیب این دو تکنیک و وابسته به نحوه برداشت آن ها از نتایج و استفاده از آن ها در جهت رسیدن به هدفشان، موفقیت را تجربه کرده اند. همچنین برخی از تاجران ترجیح می دهند که این دو نوع تحلیل را به صورت جداگانه و بر اساس سبک معامله مورد علاقه و اهدافشان به کار ببرند.

    تمام این ها به خود شما بستگی دارد، اما باید به خاطر داشته باشید که به عنوان یک تحلیل گر، می توانید از تحلیل فاندامنتال برای تعیین سهام زیر قیمت و سهام بالای قیمت

    معرفی انواع تحلیل ارزهای دیجیتال

    معرفی انواع تحلیل ارزهای دیجیتال

    ساعدنیوز : معرفی انواع تحلیل ارزهای دیجیتال سرمایه گذاری در بازار ارزهای دیجیتال در چند سال گذشته به یکی از ترندهای معاملاتی تبدیل شده است و امروزه بیشتر افراد به دنبال روشی برای سرمایه گذاری در این بازار هستند.

    سرمایه گذاری در بازار ارزهای دیجیتال در چند سال گذشته به یکی از ترندهای معاملاتی تبدیل شده است و امروزه بیشتر افراد به دنبال روشی برای سرمایه گذاری در این بازار هستند. همچنین از آنجایی که قیمت رمز ارزهای محبوب دائماً در حال نوسان است، خرید و معامله آن ها به مهارت خاصی نیاز دارد. انتخاب یک استراتژی، درک دنیای گسترده تجارت و تسلط بر تحلیل های فاندامنتال، تکنیکال و بنیادی، شیوه هایی هستند که به شما در ایجاد یک سرمایه گذاری پربازده کمک می کنند. از این رو یادگیری انواع تحلیل ارزهای دیجیتا ل و استراتژی های سرمایه گذاری، یکی از ارزشمندترین کارهایی است که می توانید در این زمینه انجام دهید.

    تحلیل ارز دیجیتال چیست؟

    یکی از مهمترین اصل ها برای داشتن یک سرمایه گذاری موفق در بازار ارزهای دیجیتال، پیش بینی درست روند بازار و به کارگیری استراتژی های معاملاتی مناسب است. از این رو آشنایی با انواع تحلیل ارزهای دیجیتال نقش مهمی در ایجاد یک سرمایه گذاری موفق و پربازده دارد. اما تحلیل ارز دیجیتال چیست و دقیقاً به چه معناست؟ تحلیل ارز دیجیتال شامل مطالعه قیمت لحظه ای ارزهای دیجیتال، نمودارها و شاخص های فنی مختلف برای پیش بینی قیمت ها و نوسانات ارزهای دیجیتال در آینده است. در واقع تحلیل رمز ارزها شامل استفاده از شاخص های ریاضی بر اساس داده های قیمت های قبلی برای پیش بینی روندهای بازار در آینده است. ایده اصلی در تحلیل رمز ارزها این است که بازارها بر اساس الگوهای خاصی رفتار می کنند و پس از ایجاد یک الگوی قیمتی، اغلب برای مدتی درهمان بازه قیمتی قرار می گیرند. انجام تحلیل ارزهای دیجیتال قبل از ورود به یک موقعیت، یکی از راه های شناسایی سطوح قیمتی است که به یک سرمایه گذاری موفق منجر می شود.

    انواع تحلیل ارز های دیجیتال

    انواع مختلفی از تحلیل های ارزهای دیجیتال وجود دارد. تحلیلگران می توانند از انواع مختلف نمودارها مانند نمودار میله ای، نمودار خطی یا نمودار شمعی برای پیش بینی نوسانات و موقعیت های بازار استفاده کنند. نمودارها حرکات قیمت ارزهای دیجیتال را در بازه های زمانی یک دقیقه ای، ساعتی، روزانه، هفتگی و ماهانه و سالانه نشان می دهند. همچنین برخی از وب سایت های تحلیلی مانند تتر ایران، تریدینگ ویو، کوین مارکت کپ و … قیمت لحظه ای ارز های دیجیتال را به صورت آنلاین و زنده به نمایش می گذارند تا سرمایه گذاران بتوانند وضعیت بازار را به خوبی رصد کنند. به طور کلی سه نوع تحلیل برای ارزهای دیجیتال وجود دارد که در ادامه شرح داده ایم.

    تحلیل فاندامنتال

    تحلیل فاندامنتال یکی از انواع تحلیل ارزهای دیجیتال ، و روشی است که توسط سرمایه گذاران برای تعیین ارزش ذاتی یک دارایی دیجیتال استفاده می شود. با بررسی تعدادی از عوامل داخلی و خارجی، هدف اصلی تحلیلگران در این روش این است که تعیین کنند که یک دارایی دیجیتال به صورت واقعی ارزش گذاری شده است یا نه! تجزیه و تحلیل فاندامنتال همچنین داده های معاملاتی ارزشمندی را به دست می دهد، اما بینش های متفاوتی را نیز به همراه دارد. کاربران ارزهای دیجیتال بر این باورند که می توانند تغییرات قیمت آتی رمز ارزها را بر اساس عملکرد گذشته آن ها پیش بینی کنند. این امر با شناسایی نمودارهای شمعدانی و مطالعه شاخص های ضروری دیگر به دست می آید.

    تحلیل تکنیکال

    تحلیل تکنیکال

    تحلیل تکنیکال روشی است که به بسیاری از معامله گران ارزهای دیجیتال کمک می کند تا از نوسانات و جریان های بازار آگاه شوند. تحلیل تکنیکال به حرکت های گذشته بازار نگاه می کند تا مشخص کند بازار احتمالاً به کدام سمت حرکت می کند. تحلیل تکنیکال از تعدادی شاخص و الگوهای آماری برای تعیین احتمالی قیمت هر دارایی استفاده می کند. در واقع تحلیل تکنیکال تلاش می کند تا با جستجوی الگوها و روندها به جای تحلیل ویژگی های اساسی یک رمز ارز، احساسات بازار را در روند قیمت درک کند. تحلیگران و معامله گران می توانند با استفاده از تحلیل تکنیکال و پیش بینی روند بازار، به خرید رمز ارزها و استیبل کوین ها مانند خرید تتر اقدام کنند.

    تحلیلگران حرفه ای معمولاً سه فرض کلی تکنیکال یا فاندامنتال؟ مبنای تحلیل تکنیکال قرار می دهند:

    - تحلیلگران تکنیکال معتقدند که همه چیز از عوامل بنیادی گرفته تا عوامل گسترده بازار و روانشناسی بازار، در حال حاضر به قیمت تعیین بستگی دارد. این تئوری نشان می دهد که قیمت گذاری در بازار شامل در نظر گرفتن تقاضای فعلی، آینده و گذشته، انتظارات معامله گران، دانش معامله گران و . است.

    - تحلیلگران انتظار دارند که قیمت، حتی در حرکات تصادفی بازار، بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روندی را نشان دهد. به عبارت دیگر، احتمال ادامه روند گذشته قیمت، بیشتر از حرکت نامنظم است.

    - تحلیلگران همچنین معتقدند که شاخص ها و الگوها تمایل به تکرار دارند. تکراری بودن حرکات قیمت در بازار رمز ارزها اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده می شود که بر اساس احساساتی مانند هیجان یا ترس قابل پیش بینی است.

    تحلیل سنتیمنتال

    روش های تحلیلی مختلفی برای پیش بینی قیمت بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد که یکی از جدیدترین انواع آن ها، تحلیل سنتیمنتال است. این روش تحلیلی بر پایه علم نوین اقتصاد و روانشناسی رفتار بازار ایجاد شده است و استفاده از آن به هنگام خرید رمز ارزهای محبوب مانند خرید اتریوم یا بیت کوین، گزینه خوبی است. تحلیل سنتیمنتال هم در بازه های رشد بازار کریپتو و هم در بازه های رکود، می تواند به شما در پیش بینی روند بازار کمک کند و شما را یک قدم جلوتر از بازار و سایر سرمایه گذاران و معامله گران قرار دهد. با کمک تحلیل سنتیمنتال همچنین می توانید حرکات معامله گران و سرمایه گذاران حرفه ای بازار را نیز شناسایی کنید. احساسات بازار نگرش کلی سرمایه گذاران و معامله گران نسبت به یک دارایی دیجیتال یا روند کلی بازار است. این مفهوم در تمام بازارهای مالی، از جمله ارزهای دیجیتال وجود دارد. احساسات بازار تاثیر بسیاری بر چرخه های بازار را دارد. با این حال، احساسات مطلوب بازار همیشه به شرایط مثبت بازار منجر نمی شود و گاهی اوقات، می تواند نتیجه عکس داشته باشد. اما چرا تحلیل احساسات بازار مهم است؟ تجزیه و تحلیل احساسات بازار بخش اساسی بسیاری از استراتژی های معاملاتی است. مانند تحلیل تکنیکال یا بنیادی، معمولاً تصمیم گیری با استفاده از ترکیبی از تمام اطلاعات و نمودارها ایده خوبی است. سرمایه گذاران و معامله گران بازار کریپتو می توانند شاخص های بازار را مشاهده کنند تا تصوری از احساس صعودی یا نزولی یک بازار یا دارایی دیجیتال داشته باشند. شاخص ها احساسات بازار را به صورت گرافیکی و یا به کمک یک مقیاس نمایش می دهند. این ابزارها می توانند بخشی از مجموعه تحلیل احساسات شما را تشکیل دهند، اما نباید صرفاً به آنها اعتماد کرد. بهترین روش استفاده از تحلیل های ارزهای دیجیتال، استفاده از چند شاخص برای داشتن دید متعادل تری از بازار است. تجزیه و تحلیل کانال های خبری در رسانه های اجتماعی و سایر شاخص های تحلیل ارزهای دیجیتال می تواند بینش هایی درباره ارزش آینده یک توکن یا پروژه ارائه دهد. با استفاده از شاخص ها و ابزارهای تحلیل ارزهای دیجیتال و درک بهتر نگرش های فعلی بازار، احتمال بیشتری دارد که تصمیمات بهتری برای تجارت یا سرمایه گذاری در این زمینه بگیرید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.